خب فرصت شرکت در مسابقه شماره 11 تمام شد!
البته به دلیل مشغلههایی که داشتم، چندین بار مهلت اتمام این مسابقه تمدید شده بود.
جایزه شرکت کنندگان در این مسابقه شارژ سیمکارت ایرنسل و همراه اول بود که به تمامی شرکتکنندگان تعلق گرفت.
در این مسابقه قرار بود خوانندگان نکات دینی/پزشکی/علمی و ... را از یک حدیث معتبر استخراج کنند. پاسخهای متعددی رسید که در ادامه متن آن حدیث را به همراه یک پاسخ مشاهده میکنید:
متن حدیث:
مردی نزد پیامبر آمد و گفت:
ای فرستاده خدا
من بزرگترینترین چیزی که مردان با خود دارند، با خود دارم!
آیا برای من حلال است که با برخی چهارپایان خودم از جمله شتر و الاغ نزدیکی کنم؟!
زنان تحمل آنچه من دارم، ندارند!پیامبر به او فرمود: خدای تبارک و تعالی تو را خلق نکرد مگر آنکه برای تو کسی که وضعیت خلقت بدنی تو را تحمل کند نیز خلق کرده.
آن مرد رهسپار شد. مدتی نگذشت که به نزد پیامبر بازگشت و همان مشکل را بازگو کرد.
پیامبر به او فرمود: با زن سیاهچردهای که گردنی بلند داشته باشد چطوری؟!
آن مرد رهسپار شد. مدتی نگذشت که به نزد پیامبر بازگشت و گفت:
گواهی میدهم که تو حقیقتا فرستاده خدا هستی؛ در طلب آن که امر فرمودی، رفتم و با همین وضع جسمی، با او نزدیکی کردم و او تاب و تحملم را داشت و من قانع و ارضاء شدم.
کاملترین پاسخ از بین پاسخهای دریافتی:
سلام و تحیت و نسأله تعالی ان یتقبل منا و منکم صالح الاعمال فی هذا الشهر الفضیل و ان یرزقنا الصیام و القیام و ان یجنبنا معاصیه و یعتقنا من النیران بجاه النبی و آله الاطهار و بعد...
من برای اول بار از وبلاگ شما دیدن کردم مطالب خوبی دارد البته یکی دو مطب بیشتر نخواندم، در خصوص روایتی که عنوان شده یک سری نکات فقهی حسب مطالعات لحاظ شد که عنوان میگردد. از این روایت بر میآید که:
بحث اجتماعی
روایت فوق حسب تتبع بنده البته، در کتاب کافی یافتم و شیخ حر عاملی نیز در وسائل آورده و بابی نیز بر آن مترتب ساخته با عنوان «اسْتِحْبَابِ اخْتِیَارِ الْعَظِیمِ الْآلَةِ السَّوْدَاءَ الْعَنَطْنَطَةَ وَ تَحْرِیمِ الْبَهَائِمِ عَلَیْهِ» که این فتوای خودشان میباشد چرا که ایشان رضوان الله تعالی علیه بیشتر ابواب را حسب فتاوی خودش مرتب کرده است.
عرض شود چنین تصور میشود که جنابعالی به عربی آشنایی دارید و برای جلوگیری از اطاله کلام، ترجمه روایات وآیات وسایر منقولات آورده نمیشود و بنا داریم جانب اختصار را در پیش گیریم.
حضرت آیت الله العظمی السید موسی الشبیری الزنجانی، که در برنامه درایة النور بیشتر از مسلک ایشان در رجال استفاده شده، کما اینکه خیلی از روات نظیر سهل بن زیاد یا محمد بن سنان که برخی از بزرگان به تبع قدمای اصحاب، آنها را جزو ضعفاء آورده اند و در معجم رجال الحدیث السید الخوئی طاب ثراه نیز به احادیثشان اعتنایی نمیشود.
غرض این بود که بیان کنیم در این روایت هم «صالح بن ابی حماد »، در برخی کتابهای رجالی تضعیف شده وثاقتش روشن نیست کما اینکه در البته جایی هم توثیق آمده (رجال الکشی).
و این طریقه ایشان(آقا سید موسی) در تساهل و تسامح در این باره معروف است. البته منزلت ایشان به عنوان عالم رجالی و محقق و مدقق و استاد این فن غیر قابل انکار است(اطال الله فی عمره)
- از این روایت بر میآید که اولا برای موارد خاص نظیر این مورد که آلت جنسی آنها بزرگتر از حد معمول است یا حالات استثنایی، اسلام تدابیر ویژه ای اندیشیده و در هر حال خواهان ارضای آنها از طریق مشروع است و در واقع پاسخ به نیازهای طبیعی را حق هر انسانی میبینیم از تکرار سخن رسول الله به این فرد بر میآید که بن بستی وجود ندارد و اینکه فرد چندین بار به پیامبر مشکلش را عنوان میکند.
- در این روایت میتوان دید که رسول الله علاوه بر اینکه امور عبادی مانند نماز و روزه و... را برای مردم تشریح میکرد و احکام خاص به آنها را بیان مینمودند در حالات مربوط به زندگی فردی و امور جنسی هم راهکار میدادند و مسلمانان به راحتی با آن جناب که پزشک روحی و معنوی و جسمی امت اسلام است به راحتی و بدون هیچ گونه دغدغهای مشاوره میکردند و جواب معقول و شافی وافی میگرفتند.
- اهمیت مساله جنسی در اسلام روشن میشود از باب اینکه دین یعنی برنامه ای جامع و فراگیر که همه ابعاد زندگی انسان را در بر گیرد کسی که کتب دسته اول شیعه در مباحث روایات را میخواند ملاحظه میکند که دین اسلام و مذهب شیعه خاصه چه اندازه به مساله جنسی اهمیت قائل شده کتب: کافی، فقیه، تهذیب، استبصار، وسائل و... مملوء از روایات ائمه است در موضوعات مختلف خاص به این موضوع از فضل ازدواج گرفته تا مسائلی مربوط به ریزهکاریهای مسائل زنا شویی و امور مرتبط.
پیامبر در واقع به سوال کننده درس این آموخت که خداوند که رحمتش همه گیر است.
وَرَحْمَتِی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْءٍ سوره اعراف، آیه 156
محال است نسبت به نیازهای بندگانش بی اعتنا باشد یا آنها را اهمال کند یا راهکاری نداده باشد.- صحبتهای این فرد نشان دهنده تفکر و باورهای نارست رایج بود که چنین کسانی باید در انزوا باشند و بهرهای از این نعمت الهی نداشته باشند و پیامبراین باور غلط را تصحیح کرد و بجای نفی نیازهای غریزی انسان راه معقولی نشان فرد داد تا بدون دغدغه نیازهایش را ارضا کند.
- از بیان رسول الله میتوان فهمید که خداوند دقیقا نیازهای تکتک بندگانش را میداند و برای هر کدام از ما چه درجهای از ارزش و اهمیت قائل شده که از همان بدو تولدمان و بلکه پیش از به وجود آمدنمان، همه راهکارهای مشروع بر طرف کردن نیازهایمان را برای مان مهیا کرده است.
سبحان الله جلت قدرته- در دفعه اول رسول الله میخواست این تصور اشتباه و این التباس که بر سوال کننده چیره شده رفع شود و در واقع نوعی اعتماد به نفس به او میدهد که جای نگرانی نیست و مشکلت حل میشود ومیخواست حسن ظنش به خداوند افزایش یابد.
- البته این هم قابل ذکر است که این اعتماد به نفس دادن و سنجیدن جانب روحی و روانی در دفعه اول سبب شد فرد در او حالتی ایجاد شود که قول پیامبر را حجت بداند و بعد از اینکه پیامبر نسخه را داد دیگر اما و اگر نیاورد و با توجه به نیازش در صدد رفع آن بر آید و در دفعه بعدی مراجعه او به این پزشک الهی، و ابراز رضایت بیمار و اظهار اینکه نیازش رفع شده و به آنچه که میخواسته به بهترین شکل رسیده است.
- علت اینکه پیامبر او را از آمیزش با حیوانات منع میکند به خاط آن است که وطئ بهیمه از محرمات و از کبائراست و مخالف با کرامت انسان است و این نشان از محترم شمردن حقوق انسان در درجه اول و حتی حفظ حقوق حیوان است و اینکه در اسلام حتی حیونات نیز مورد احترام شمرده شده اند و برای جلوگیری از شذوذ جنسی و انحراف مطرح شده است.
وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُم مِّنَ الطَّیِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَی کَثِیرٍ مِّمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلاً - سوره اسرا آیه 70- همو که درد از اوست درمان هم از اوست
و در صحیحه زیاد بن ابی حلال از امام صادق روایت شده: عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ مُوسَی ع یَا رَبِّ مِنْ أَیْنَ الدَّاءُ قَالَ مِنِّی قَالَ فَالشِّفَاءُ قَالَ مِنِّی قَالَ فَمَا تَصْنَعُ عِبَادُکَ بِالْمُعَالِجِ قَالَ یُطَبِّبُ بِأَنْفُسِهِمْ فَیَوْمَئِذٍ سُمِّیَ الْمُعَالِجُ الطَّبِیبَ
وسائلالشیعة ج25، ص221- و اینکه آن جناب میگوید چاره در زن بلند بالای سیاه پوست است میتواند این باشد که در آن زمان چه بسا خصوصا در بین عرب، ازدواج با سیاه پوست که در آن دوره مردانشان برده و زنانشان کنیز بودند روا نبود و حتی بنده(نگارنده) سراغ دارم هنوز که هنوز است در بین بسیاری از عشائر در خوزستان ازدواج با نژاد سیاه نوعی ننگ است و اموری که بر آن مترتب میشود.
این فرمایش پیامبر یعنی نفی برتری نژادی و برتر ندانستن انسانها نسبت به یکدیگر از لحاظ رنگ و این یعنی مبارزه اسلام با نژاد پرستی و راه حلهای مسالمت آمیز اسلام برای حل این بحران.
بلکه به تعبیر قرآنی
وَمِنْ آیَاتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافُ أَلْسِنَتِکُمْ وَأَلْوَانِکُمْ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِّلْعَالِمِینَ - سوره روم آیه 22
و اینکه در آن نشانههای برای جهانیان است و لفظ عالمین دال بر این جهان شمولی است چون مخاطب در این آیه نسل بشر است و این نشانهها دلیلی است بر اثبات وجود صانع و استدلال بر شگفتیها و عجایب صُنعش و قدرتش.- ممکن است خیلی از زنان به لحاظ اینکه از زیبایی بهرهای نداشته باشند و به لحاظ فشار غریزه نیز دچار عقدههای جنسی شوند و دست به امور خلاف شریعت بزنند یا به فحشا مبتلا شوند که اسلام با این راهکار خطرات احتمالی را دفع میکند.
لا ضرر و لا ضرار فی الاسلامبحث لغوی
عَنَط به معنای بلندی و درازی گردن و زیبایی آن است و به قد نیز اطلاق میشود و به مرد بالا عَنَطنَط و به زن بالا بلند عَنَطنَطه گویند و بیشتر به زن بلند قامت گردن دراز عنطنطه گفته میشود. گاهی به ابریق نیز به خاطر بلندی گردن، عنطنط گویند
عنط: العَنَطُ: طولُ العُنُق و حُسْنُه، و قیل: هو الطُّول عامَّة.
لسان العرب ج6 ص 357
و العنطنط: الطویل.
مجمع البحرین ج 4 ص220
(عنط) فی حدیث التزویج أین أنت من السوداء العنطنطة
مجمع البحرین ج 4 ص 261
و العَنَطْنَطُ: الإِبْرِیقُ لطُول عُنُقِه؛
لسان العرب ج 7 ص 356
و رجُل عَنَطْنَطٌ، و الأُنثی بالهاء: طویل، و أَصل الکلمة عنط فکرّرت،
قال اللیث: اشتقاقه من عنط و لکنه أُرْدِفَ بحرفین فی عَجُزه؛
لسان العرب ج 7 ص 356
عنط: العنطنط اشتق من عنط، أردف بحرفین فی عجزه، و امرأة عنطنطة: طویلة
العنق، مع حسن قوامها، لا یجعل مصدره إلا العنط، و لو قیل عنطنطتها طول
عنقها کان صوابا فی الشعر، و لکن یقبح فی الکلام لطول الکلمة.
کتاب العین ج 2 ص 15بحث فقهی و روایی
و در صحیحه عبدالله بن سنان از امام صادق سلام الله علیه: فِی الرَّجُلِ یَأْتِی الْبَهِیمَةَ فَقَالُوا جَمِیعاً إِنْ کَانَتِ الْبَهِیمَةُ لِلْفَاعِلِ ذُبِحَتْ فَإِذَا مَاتَتْ أُحْرِقَتْ بِالنَّارِ وَ لَمْ یُنْتَفَعْ بِهَا وَ ضُرِبَ هُوَ خَمْسَةً وَ عِشْرِینَ سَوْطاً رُبُعَ حَدِّ الزَّانِی وَ إِنْ لَمْ تَکُنِ الْبَهِیمَةُ لَهُ قُوِّمَتْ وَ أُخِذَ ثَمَنُهَا مِنْهُ وَ دُفِعَ إِلَی صَاحِبِهَا وَ ذُبِحَتْ وَ أُحْرِقَتْ بِالنَّارِ وَ لَمْ یُنْتَفَعْ بِهَا وَ ضُرِبَ خَمْسَةً وَ عِشْرِینَ سَوْطاً فَقُلْتُ وَ مَا ذَنْبُ الْبَهِیمَةِ فَقَالَ لَا ذَنْبَ لَهَا وَ لَکِنْ رَسُولُ اللَّهِ ص فَعَلَ هَذَا وَ أَمَرَ بِهِ لِکَیْلَا یَجْتَرِئَ النَّاسُ بِالْبَهَائِمِ وَ یَنْقَطِعَ النَّسْلُ - وسائل ج 28 ص 357
و در صحیحه سماعة بن مهران از امام صادق: عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الرَّجُلِ یَأْتِی بَهِیمَةً أَوْ شَاةً أَوْ نَاقَةً أَوْ بَقَرَةً فَقَالَ ع عَلَیْهِ أَنْ یُجْلَدَ حَدّاً غَیْرَ الْحَدِّ ثُمَّ یُنْفَی مِنْ بِلَادِهِ إِلَی غَیْرِهَا وَ ذَکَرُوا أَنَّ لَحْمَ تِلْکَ الْبَهِیمَةِ مُحَرَّمٌ وَ لَبَنُهَا - وسائل ج 24 ص 170
و در خبر مسمع بن عبدالملک از امام صادق روایت شده: عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ع سُئِلَ عَنِ الْبَهِیمَةِ الَّتِی تُنْکَحُ قَالَ حَرَامٌ لَحْمُهَا وَ لَبَنُهَا - وسائل ج 24 ص 170
البته این روایت ضعیف است ولی از کنار هم گذاشتن چند روایت ضعیف میتوان به مستفیض بودن آنها رسید و میتواند مؤید روایت صحیه باشد.
و در صحیحه سدیر از امام باقر علیه السلام آمده: عَنْ سَدِیرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع فِی الرَّجُلِ یَأْتِی الْبَهِیمَةَ قَالَ یُجْلَدُ دُونَ الْحَدِّ وَ یَغْرَمُ قِیمَةَ الْبَهِیمَةِ لِصَاحِبِهَا لِأَنَّهُ أَفْسَدَهَا عَلَیْهِ وَ تُذْبَحُ وَ تُحْرَقُ إِنْ کَانَتْ مِمَّا یُؤْکَلُ لَحْمُهُ وَ إِنْ کَانَتْ مِمَّا یُرْکَبُ ظَهْرُهُ غَرِمَ قِیمَتَهَا وَ جُلِدَ دُونَ الْحَدِّ وَ أَخْرَجَهَا مِنَ الْمَدِینَةِ الَّتِی فَعَلَ بِهَا فِیهَا إِلَی بِلَادٍ أُخْرَی حَیْثُ لَا تُعْرَفُ فَیَبِیعُهَا فِیهَا کَیْلَا یُعَیَّرَ بِهَا (صَاحِبُهَا) - وسائل ج 28 ص 358
و در خبر حسین بن علوان از امام صادق روایت شده که ایشان در پاسخ مجازات راکب(ناکح)چارپا عنوان کردند که حد شرعی ندارد لکن مجازات سنگینی دارد ولی مستوجب حد نیست: عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عُلْوَانَ عَنْ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَلِیٍّ ع أَنَّهُ سُئِلَ عَنْ رَاکِبِ الْبَهِیمَةِ فَقَالَ لَا رَجْمَ عَلَیْهِ وَ لَا حَدَّ وَ لَکِنْ یُعَاقَبُ عُقُوبَةً مُوجِعَةً - وسائلالشیعة ج 28، ص 361نتایج
- وطئ بهائم حرام است و در خبری که از امام صادق مروی است که پیامبر در وصیتش به امیرالمؤمنین میفرماید ده کس یه خداوند کفر ورزیدند و ضمن آنها ناکح بهیمه را نام میبرد البته ممکن است مراد از کفر اخراج از ملت اسلام نباشد لکن به جهت عظمت گناه این عمل قبیح تعبیر به کفر شده و از مرتکبش با عنوان کافر یاد شده است: کَفَرَ بِاللَّهِ الْعَظِیمِ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ عَشَرَةٌ... تا جایی که میفرماید وَ نَاکِحُ الْبَهِیمَةِ - وسائل ج 11 ص 32
- حرمت گوشت موطوئه و همچنین خوردن شیر آن
- و همچنین جنین یا نسلی که بعد از وطئ از بهیمه ایجاد میشود نجس است.
- نجاست بول و غائط موطوئه
- وطئ بهیمه موجب جنابت میشود
- و اینکه وطئ بهیمه از مفطرات روزه است
صرح جمع من الاصحاب بان وطئ الغلام و البهیمة ایضا من مفطرات الصیام فقه الصادق، سید محمد صادق الروحانی، ج 8 ص 113اینها هم نیازی به ترجمه ندارد؛ فتاوی زعیم حوزه نجف، آیة الله فی الانام السید السیستانی حفظه الله و رعاه که در ادامه عرایضم به آنها استناد میکنم:
منهاج الصالحین، فتاوی سماحة المرجع الدینی الاعلی السید السیستانی، ج
3، کتاب الاطعمة و الاشربه، ص 296
الامر الثانی) ـ مما یوجب حرمة الحیوان المحلل بالاصل ـ: ان یطأه الانسان قبلاً أو دبراً وان لم ینزل فانه یحرم بذلک لحمه وکذا لبنه ونسله المتجدد بعد الوطء علی الاَحوط. ولا فرق فی الواطیَ بین الصغیر والکبیر علی الاَحوط، کما لا فرق بین العاقل والمجنون والعالم والجاهل والمختار والمکره، ولا فرق فی الموطوء بین الذکر والانثی، ولا یحرم الحمل إذا کان متکوناً قبل الوطء کما لا یحرم الموطوء إذا کان میتاً، والاَظهر اختصاص الحکم المذکور بالبهائم فلا تحرم بالوطء سائر أنواع الحیوان.
مسألة 896: الحیوان الموطوء ان کان مما یُطلب لحمه کالغنم والبقر یجب أن یذبح ثم یحرق، فان کان لغیر الواطیَ وجب علیه ان یغرم قیمته لمالکه. واما إذا کان مما یرکب ظهره کالخیل والبغال والحمیر وجب نفیه من البلد وبیعه فی بلد آخر، ویغرم الواطیَ ـ إذا کان غیر المالک ـ قیمته ویکون الثمن لنفس الواطیَ. وأما إذا کان مما یطلب لحمه ویرکب ظهره معاً کالابل لحقه حکم القسم الاول علی الاظهر.
مسألة 897: إذا وطیَ انسان بهیمة یطلب لحمها واشتبه الموطوء بین عدة أفراد اخرج بالقرعة.
اگر نعوذ باللّه با حیوانی نزدیکی نماید منی از او بیرون آید غسل تنها کافی است , و اگر منی بیرون نیاید , چنانچه پیش از وطی وضو داشته باز هم غسل تنها کافی است , و اگر وضو نداشته احتیاط واجب آن است که غسل کند , و وضو هم بگیرد.
البته بنده در زمینه متعه مقاله نسبتا مفصلی آماده کرده بودم که بحث فقهی صرف نیست و به بسیاری از شبهات پاسخ داده شده، بنام «تصحیح اشتباه و رفع سوء تفاهم» هنوز در فضای اینترنت آن را آپلود نکردم لکن هر وقت مجال برای این کار شد برای شما هم نسخهای از فایل پی دی اف آن ارسال میکنم. البته فعلا به دلیل بروز کسالت هنوز فرصت بازنگری در مطالب حاصل نشده است. نسأل الله العافیه
البته ببخشید این مطالب را عجلهای امروز نوشتیم و اگر اشتباهی رخ داده پوزش میطلبم و العذر عند کرام الناس مقبول
و السلام علیکم
مثل همیشه پذیرای ایدهها و سوالات پیشنهادی شما برای مسابقات بعدی هستیم