همانطور که چند روز پیش در مطلب « و اما دیروز » عرض شد بالاخره ما هم پس از مدتها در سن 24 سالگی رفتیم سر وقت دائم تا با این کارمون مشت محکمی بزنیم به دهن اونا که میگن اهالی اقلیم متعه، دیر میرن سراغ دائم یا اصلا نمیرن!
اما داستانی که برای این مطلب در نظر گرفتم، حکایت محضر رفتن ما بود برای ثبت ازدواج!
همونطور که میدونید در سالیان اخیر، حدود 14 شرط اختیاری به عقدنامه ها افزوده شده که اولا به خیال دفاع از حقوق زنان است هر چند در اکثر اوقات موجب اختلاف است و حتی عقدهای دائمی بر سر همین موارد مجعول به هم میخورد. و ثانیا اکثرا مردان بصورتی کاملا غیر ارادای!!! و بدلیل رودربایستی همه را چشم بسته امضاء میکنند!!
این شروط عبارتند از:
- بخشیدن نصف اموال شوهر که در زندگی بدست آورده علاوه بر مهریه اگر مرد بخواد زنش را طلاق بده!
- دادن حق طلاق به زن در برخی موارد مثل وقتی که مرد بد رفتاری کنه یا نفقه رو نرسونه! و... و یا اینکه خدای ناکرده خدای ناکرده زبونم لال، کیبوردم خراب؛ مرد بره و دو تا زن بگیره. اعوذ بالله من هذا الکبیرة! اهتزت الفرش! منها!!!
خلاصه بنده با مطالعه قبلی این چهارده شرط دیدم که اکثرا چرت هستند و برخی هاش هم نسبی هستند (مثلا بدرفتاری مرد یعنی چی؟!) و... و اینکه مورد اختلاف مراجع هستند مثلا آیةالله تبریزی سه تاشو خلاف شرع دونسته و...
لذا به عروس خانم گفتم که بنده هیچ یک از شروط را امضاء نمیکنم مگر آنکه دلم بخواهد و برخی را لطف کنم و امضاء کنم!
(در کل بهش گفتم که 4 شرط از اون 14 تا رو امضاء میکنم و شروطی رو هم گفتم که در اونها اختیار از من سلب میشد و واقعا اون سیده ممکن بود در سختی قرار بگیره مثل مجنون شدن و مفقود الاثر شدن و...)
ایشون هم قبول کرد و خطبه عقد هم در مدینة النبی و نجف اشرف خونده شد و مراسم عقد هم با کمتر از پنجاه هزار تومن انجام شد و روز بعدش با والدین محترمه ایشون رفتیم محضر برای ثبت رسمی.
البته قبل از ادامه ماجرا لازمه بگم که بنده برای ایشون مساله رو کاملا باز کردم و به ایشون هم فرصت تحقیق داده بودم و هم امر به آن. و ایشون هم رفته بود از افراد ذی صلاح درباره اون شروط پرسیده بود و بعد هم به پدر و مادرش گفته بود که نمیخواد شروط رو امضاء بکنه و...
و اما محضر ثبت ازدواج:
مسئول دفتر از محضر والدین ایشون و بنده و دختر خانمی که کنار بنده نشسته بود اجازه گرفت برای شروع. چاره ای نبود اجازه دادم
پس از درج موارد اصلی (نوع ازدواج و مقدار مهریه) رسید به شروط ضمن عقد.
گفت ببینید ما یه سری شروطی داریم...
حرفشو قطع کردم و گفتم جناب... ما دو نفر همه شروط رو بررسی کردیم و فقط 4 مورد رو توافق کردیم و خطبه عقدمون رو هم با اون شروط خوندیم واون چهار شرط هم اوناست که میگه...
اونم حرفمو قطع کرد! و گفت ببینید ما طبق وظیفه مون باید اینها رو الآن برای شما بیان کنیم و بعد هر کدوم رو نخواستید بگید نه!
البته من منظورم این بود که اون شروط تفرقه افکن دوباره مطرح نشه و موجب کدورت نشه وگرنه ما که قبلا مفصل روش حرف زده بودیم و همه در جریان بودند و من هم که به هیچ وجه حاضر به کوتاه اومدن نبودم!
خلاصه شروع کرد به گفتن شرطها و من پشت سر هم میگفتم خیر نمیپذیرم!
چهارتای مذکور رو هم گفتم آره
و رسیدیم به شرط آخر که میگه: اگه مرد زوجه دیگری اختیار کند زن حق داره بره طلاقش رو بگیره.
و من هم طبق توافقات قبلی با صدای بلندی گفتم: خیر نمیپذیرم!
جناب دفتردار با وجودیکه میدونست که اینها شروط زوجه بر بنده است و اختیازی است و اگه من گفتم نه، دیگه جای پرسیدن از او نیست اما باز هم از همسر گرامی ام پرسید اشکالی نداره ایشون امضاء نکنه این شرط رو؟ ایشون هم گفتند: خیر اشکالی ندارد.
مامان ایشون سریع دوید وسط معرکه و گفت نه! دختر من خجالت میکشه و از رو رودربایستی و خجالت و... گفته عیب نداره وگرنه راضی نیست...
دوباره سردفتر با تاکید گفت: آقای علیرضا... آیا به همسرتان وکالت بلاعزل میدهید که اگر همسر دیگری اختیار کردید بتونه طلاق بگیره؟
میدونستم که اگه باز هم بگم خیر ممکنه اوضاع خطری بشه! لذا گفتم: در صورتیکه ایشون هم مهریه رو در این فرض ابراء کنه بله حاضرم این شرط رو بپذیرم!
یکی از حضار و شهودکه انسان مقسط و مصلحی بود گفت آقای دفتر دار اگه ممکنه پیرامون این شرط کمی برای همه توضیح بدید.
علی رغم اینکه دفترداره همش از خانواده عروس جانبداری میکرد و خیلی اذیتم کرد و میخواستم با کله برم توی صورتش! اما این یکی رو خوب اومد. گفت:
ببینید؛ همسر دوم گرفتن حق مرد هست و کسی نمیتونه منکر این سنت رسول الله و حرف قرآن بشه و قانون هم نمیتونه جلوش رو بگیره. یعنی اگر ایشون این رو هم امضاء کنه باز هم میتونه بره همسر دوم بگیره و این امضاء بمعنی هیچ منع قانونی بر او نیست.
در اینجا بود که مادر عروس خانم کمی میخکوب شد و نتونست چیزی بگه...
و به این ترتیب این شرط رو هم نپذیرفتم و سردفتر شروع کرد به تکمیل عقد نامه... و من هم رعشه ای که به خاطر جوّ آخر بحث بر اعضایم افتاده بود، کم کم به آرامش تبدیل شد.
قرآنی روی میز مقابل صورتم بود. آن را برداشتم و باز کردم. آیه ای آمد که عجیب مناسبتی با حالم داشت:
فاذا استویت انت و من معک علی الفلک فقل الحمد لله الذی نجانا من القوم الظالمین (28سورةالمؤمنون)
و هنگامی که تو و کسانی که با تو هستند بر کشتی آرام و قرار گرفتید و مستقر شدید، بگو: «ستایش برای خدایی است که ما را از قوم ستمگر نجات بخشید!»
بلافاصله گفتم: الحمدلله
پس از درج موارد در دفترچه عقدنامه، رفتیم که امضاء کنیم. یکی از موارد این بود:
بنده همسر دیگری ندارم
و من باید این را هم امضاء میکردم. البته ظاهرا منظورشان همسر دائم دیگر بود اما احتیاطا چون از دروغ بدم می آید در فضای شلوغ محضر آرام گفتم « وهبتها المدة » و سپس امضاء کردم.
________________
پ.ن.1: البته داستان ما خیلی ریزه کاری های دیگه هم داشت و من اینقدر بازی درآوردم که دیگه فقط میگفتن بیا دختره رو بردار و برو گمشو!
البته شاید علت اینکه بهشون اینقد برخورده بود این بود که خیلی حرفه ای بودند و چندین تا دختر قبل ایشون رو فرستاده بودن خونه بخت و حسابی فوت و فناشو یاد گرفته بودن اما نمیدونستن که با بد موردی برخورد کردن که دهن همه رو صاف میکنه. (حتی کلی گیر دادم به کار و بار دفتر داره! طوریکه بهم گفت مثل شما من فقط یه دونه داشتم در کل دوران عمرم! و بهم گفت که تو باید پول سه تا ثبت عقد بدی!!! غافل از اینکه از چند تا دفتر خونه قبلا قیمت گرفته بودم و اگه دفترخونه ایشون میخواست مثل بقیه گرون بگه میرفتم اون دیگریا!!)
پ.ن.2: کسانیکه میخوان عقد دائم بکنن حتما با مطالعه قبلی این شروط روی آن ها فکر کنن و سپس روی موارد آن با خانم مورد نظرشان توافق بفرمایند تا در نهایت در جو بسته و مزخرف محضرخانه های ثبت ازدواج و حیای ناشی از جمع والدین و شهود مجبور به قبول شروطی نشوند که بعدا پشیمانی به بار بیاورد.
پ.ن.3: حتما این نوشته را مطالعه کنید: تعارض فقه و قانون
در نوشته لینک بالا، به این نکته توجه داده شده که طبق قانون حقوقی ایران، وکالت در طلاق (که ضمن عقدنامهها هست) صحیح دانسته شده اما برخی مراجع (مثلا سیدموسیشبیری) آن را باطل میدانند.