سالگرد ازدواج آسمانی دو پیشوای مومنان را پس از یک روز تاخیر تبریک میگم.
به پیروی از سنت پیامبر در امر ازدواج دائم (اون یکیش که انجام شد!) دیروز بنده هم همراه بسیاری از جوانان دیگر محب اهل بیت عقد دائم کردیم.
یکی در شهر علی برای ما خطبه عقد خواند و یکی در شهر فاطمه. سلام الله علیهما
پیشاپیش از پیامهای شما متشکریم
_____________
پ.ن.1: ظاهرا یک عده از خوانندگان وبلاگ ما پیشگو هستند! چرا که چندین نفر ناشناس هم پیشاپیش تبریکات فرستادند.
پ.ن.2: از خدا توفیق اخلاص میخواهم و چیزی هم که میگم برای غیر ریاست انشاءالله چرا که جز معدودی آشنا، کسی منو نمیشناسه:
یکی از دوستان و فضلاء، فرمودند که در اول شب یا روزی که عقد جاری میشود مجرب است که صدقه داده شود (البته بنده هم مثل ایشان معتقدم که این صندوقهای صدقه خرابه و کار نمیکنه!!!) و تاکید داشتند که پول یا... را برای فقیر کنار نگذارید بلکه بدستش برسانید. بنده هم بنا بر دفع ضرر محتمل! و همچنین با توجه به اینکه در سیره معصومین و حتی حضرت زهراء سلام الله علیها انفاق و صدقه در شب ازدواج را میدانستم تصمیم به عمل گرفتم.
از قضای روزگار، دیشب که شب عقد ما بود باران شدیدی گرفته بود. روز قبلش از فردی که دست اندر کار فقراء بود آدرس چند خانم رو گرفتم که یکیشون شوهرش فوت کرده بود و چند بچه یتیم داشت یکیشون شوهرش از کار افتاده بود و... و دیشب رفتم برای اون جریان.
ماجرای جالبی شده بود! آدرسهایی که داده شده بود، کوچه های محله هاش پرت بود و از هر ده خونه یکی پلاک داشت!!!
با هزار مکافات یکیشون رو پیدا کردیم. صاحبخونه گفت اینجا بودن اما رفتن فلان محل. (با توجه به اینکه اون محلی که نام برد end فلاکت بود حدس زدم که بخاطر ناداری از اونجا رفتن.)
خانم دومی که بدلیل مشکلات پلاک و کوچه های باریک و ساختهای نامنظم شهر بعد از یک ساعت تلاش! پیدا شد رو وقتی پیدا کردم تقریبا تمام لباسهام خیس شده بود. دیدن چهره سیاه سوخته آن زن غم عالم را بدل آدم مینشاند. بدلیل مشکلات مذکور (خیسی و یخ زدگی و وقت زیادی که صرف شد تا ما به همین یک مورد رسیدیم!) و همچنین ضیق وقت، تمام پول خیس خورده ای که قرار بود بین اون چند نفر تقسیم بشه رو دادم به اون خانم! (تقریبا معادل کل پولی بود که بنده برای مراسم دیشبم خرج کردم البته بجز حلقه)
با موتور بودیم و یک نفر هم همراه من بود. وقتی فرد همراه من به اون خانم گفت که ایشون شب عروسیشه دعاش کنید چشماش از تعجب گرد شد و با حالتی دلسوزتر از غم چهره اش گفت ایشالله خوشبخت شین.