خانمی ناشناس زحمت تهیه این بخش از کتاب «شهابی در شب» که خلاصه کتاب «شبهای پیشاور» است را متحمل شده که ضمن تشکر از ایشان، این نوشتار به همه دوستان امام علی تقدیم میشود. در این داستان واقعی، سلطان الواعظین شیرازی از ازدواج موقت در مکتب تشیع دفاع میکند:
پس از گفت و گو در باب ایمان حضرت ابوطالب سخن میرسد بدین جا ...
شیخ: چگونه ممکن است در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله امری شایع و مشهور بوده باشد و بعد از سی سال دقیقا برخلاف آن شایع شود؟
سلطان الواعظین شیرازی: تنها این مطلب نبوده است که بعد از سی سال واژگون شده است بلکه بسیاری از امور حتی احکام دینی هم این بلا به سرش آمده است!
شیخ: ممکن است از آن امور، نمونهای را برای ما بیان کنید.
سلطان الواعظین شیرازی: هر تعداد نمونه که بخواهید خدمتتان عرض میکنم. برای نمونه مسئلهای را مطرح مینمایم که با دلایل قرآنی و روایات قطعی و مورد قبول شما در زمان رسول خدا رایج بوده است و بعدا ممنوع گردید. ازدواج موقت و حج تمتع نساء در زمان رسول خدا و حتی در دوره خلافت ابوبکر و قسمتی از زمان خلافت عمر شایع و رایج بود. عمر در دوران حکومت خود گفت: \\"من این دو متعه که در زمان پیغمبر حلال بود را حرام میکنم و عاملان به آن را عقاب میکنم\\". با این حرف بی پایه و بی اساس حلال خدا حرام گردید و سنت رایج نبوی واژگون شد. در حال حاضر هم اهل تسنن برخلاف سنت رسول خدا از این احکام الهی روی گردانیده اند.
شیخ: آیا میلیونها مسلمان خالص برخلاف قرآن و سنت رسول خدا عمل میکنند در حالی که مردم ما را سنی و تابع سنت میخوانند ولی شما را رافضی یعنی روی گردان از سنت نامیده اند.
سلطان الواعظین شیرازی: این نامگذاری را خودتان مرتکب شدهاید. حقیقت آن است که ما سنی هستیم چرا که به سنت واقعی رسول خدا عمل میکنیم و شما رافضی هستید زیرا شما از سنت روی گردانیدهاید.
شیخ: احسنت!! بر طبق کدام ملاک شرعی به خود این اجازه را میدهید که میلیونها مسلمان پاک را رافضی بنامید؟
سلطان الواعظین شیرازی: به همان دلیل که شما ما را رافضی میخوانید؛ با این تفاوت که دلیل ما بر اساس آیات و روایات است در حالی که دلایل شما صرفا از روی تعصب میباشد. در شبهای قبل اشاره نمودم که رسول خدا تمام امت را به تبعیت از قرآن و عترت امر فرمود؛ آیا کسی جز ما به این دستور عمل کرد؟ رسول اکرم تمام امت را به اطاعت از علی فرمان داد؛ آیا کسی جز ما به این فرمان عمل کرد؟ رسول اکرم متعه را جزء سنت خود اعلام نمود؛ آیا کسی جز ما به این سنت عمل کرد؟ و اما از سوی دیگر آیا کسی جز شما از اطاعت پیامبر در خصوص تبعیت از عترت آن حضرت سرپیچی نمود؟ آیا کسی جز شما از اطاعت پیامبر در خصوص حلیت متعه روی گردانید؟
شیخ: دلیل شما بر حلیت متعه چیست؟
سلطان الواعظین شیرازی: در آیه ی 24 سوره ی نساء صریحا آمده است: «پس از اینکه از آنها بهره مند شدید، مهر معین شده را که از آنان است به ایشان بپردازید».
شیخ: از کجا معلوم که این آیه در مورد عقد دائم نباشد؟
سلطان الواعظین شیرازی: در کتب معتبر خودتان از قول یکی از اصحاب نقل شده است که: «آیهی متعه نازل شد و ما در زمان رسول خدا به آن عمل میکردیم و آیهای هم بر حرمت آن نازل نشد و رسول خدا هم تا دم مرگ، ما را از انجام آن نهی نفرمود؛ اما عمر بنا به رأی خودش هرچه خواست گفت و فرمان داد»[1]. حمیدی در جمع بین الصحیحین از عبدالله بن عباس روایت نموده است: «در زمان رسول خدا متعه میکردیم تا آنکه عمر به خلافت رسید و گفت از متعه بپرهیزید که اگر کسی چنین کند او را سنگسار میکنم»[2]!!
شیخ: شاید این آیه بعدا منسوخ شده باشد.
سلطان الواعظین شیرازی: خیر؛ گفتار خود عمر حاکی از آن است که چنین که شما میگویید نبوده است. اگر بنا باشد یک آیهای از قرآن نسخ گردد باید به توسط یک آیه ی دیگر این کار صورت گیرد نه به توسط عمر!!
شیخ: در سوره ی مؤمنون اسباب حلیت زن برای مرد منحصر به زوجیت و ملکیت یمین علام شده است و نه چیز دیگر. این آیه میتواند ناسخ آیه ی متعه قلمداد شود.
سلطان الواعظین شیرازی: از نظر اسلام متعه هم یک نوع زوجیت است. آیا نمی دانید که سوره مؤمنون قبل از سوره ی نساء نازل شده است و نمیتواند ناسخ آن باشد.
شیخ: روایاتی وجود دارد که میگوید حکم متعه در زمان پیامبر نسخ شده است.
سلطان الواعظین شیرازی: اولا، این روایات از نظر ما فاقد اعتبار است. ثانیا، این را بدانید که اگر این حکم نسخ شده بود، خلیفه به گونه ی دیگری سخن میگفت. آیا قول شما بپذیرم یا قول امام احمد بن حنبل را که از قول فردی از صحابه نقل میکند که: «آیهی متعه در قرآن مجید نازل شد و ما بدان عمل میکردیم و هیچ آیهای که حکم متعه را نسخ نماید نازل نشد و پیامبر هم از آن نهی نفرمود»[3]. پس قطعا شما برای حرمت متعه هیچ دلیلی ندارید مگر قول عمر!!
شیخ: قول عمر خود سند بزرگی است.
سلطان الواعظین شیرازی: از شما بعید است! دلیل شما بر سندیت قول خلیفهتان چیست؟
شیخ: اگر عمر حکم نسخ را از پیامبر نشنیده بود، متعرض چنین کاری نمیشد.
سلطان الواعظین شیرازی: اشتباه شما در همین حدسیات و گمانهای خوش بینانه و بی اساس است. اگر حکم متعه بیست سال قبل از عمر منسوخ شده بود، پس دیگر نیازی به تحریم عمر نبود. مسلما این حکم نسخ نشده بود و به عنوان یک حکم الهی در میان مردم رایج بود تا اینکه عمر این جرأت و جسارت را در خود دید که حکم الهی را نادیده بگیرد و حلال خدا را حرام کند.
شیخ: لابد جنابعالی میدانید که یک مجتهد میتواند رای مجتهد دیگر را نقض کند. عمر که خود مجتهد بود، حکم پیامبر که یک مجتهد دیگر بود را نقض کرد. کجای این دلیل اشکال دارد؟
سلطان الواعظین شیرازی: سراپای این دلیل پر از اشکال است؛ چه کسی گفته است که حتی مجتهد معصومی مثل پیامبر اکرم حق نقض حکم قطعی خدا را دارد تا چه رسد به یک انسان جایز الخطا؟
شیخ: عمر صلاح مملکت را در این دیده متعه را تحریم کند زیرا حتی در جهان امروز هم دیده میشود که برخی افراد برای کامجویی یک ساعته یک زن مسلمان را متعه میکنند و بعد او را رها میکنند و موجبات اشاعهی فحشا را فراهم میآورند.
سلطان الواعظین شیرازی: با این حرفها نمی توان حلال خدا را حرام کرد و کار عمر را توجیه نمود. اگر عمل یک عده افراد لاابالی سبب حرام شدن حلال خدا میگردد پس میبایست عقد دائم هم حرام شود. مگر از این جهت چه تفاوتی میان عقد دائم و عقد موقت است؟
شیخ: آیا قبول ندارید که حکم متعه باعث شیوع فحشا میشود؟
سلطان الواعظین شیرازی: به هیچ وجه! به نظر من اگر این حکم شرعی در جوامع مسلمین رایج میبود، زمینههای فساد و فحشا به شدت کم میشد. آیا جوانی که قدرت تأمین هزینههای ازدواج دائم را ندارد و شدیدا تحت فشار غریزه ی جنسی میباشد، در مکتب شما چه باید بکند؟ شما هیچ راه حل قانونی برای حل این مشکل طبیعی و رایج ندارید در حالی که مذهب جامع و متین ما برای حل این معضل، حکم ازدواج موقت را پیشنهاد کرده است. پافشاری یک مکتب بر تحریم شدید زنا تنها با به رسمیت شناختن ازدواج موقت عقلایی است در غیر این صورت باید گفت که این مکتب در مواجهه با یک پدیدهی طبیعی و فراگیر دچار تناقض و بن بست بدی شده است. به قول امیرالمؤمنین علی علیه السلام اگر عمر متعه را نهی نمیکرد، جز عدهای قلیل، هیچ مسلمانی مرتکب فحشا نمیشد...
________________________________________
[1]. صحیح بخاری؛ 6/348 ح 947 کتاب التفسیر
[2]. جمع بین الصحیحین، حمیدی، 1/146 مسند عمر
[3]. مسند، احمد بن حنبل 4/436