این عنوان، چیزی نیست که دربارهاش ننوشته باشم. به صورت پراکنده (خصوصا در بخش نظرات) مطالبی نوشتهام که تصمیم گرفتم چندنکته پربسامد از بین آنها را اینجا بازگو کنم.
-
اطلاعات غلط تاریخی که اصلا وجود ندارند!
یک نقل تاریخی ممکن است درست باشد یا نباشد. اما برخی مخالفان متعه گاهی وقتها نقلهایی را به تاریخ نسبت میدهند که نه تنها در هیچ کتاب تاریخی وجود ندارد بلکه خلاف آن وجود دارد.
مثلا یک نفر در توجیه نظریهاش! ضمن بخشی از حرفهایش نوشته بود که «پیامبر اگر هم ازدواج مجدد داشت، با افراد پیرزن و بیوه نیازمند بود»! -
نتیجه گیری بر مبنای مقدمه غلط یا پیشفرضهای ذهنی
در ادبیات فارسی ضربالمثل «خشت اول چون نهد معمار کج؛ تا ثریا میرود دیوار کج» به اهمیت مبنا و پایه اشاره دارد.
مورد قبلی، یک نمونه آن است. تصور کنید کسی با این مبنای غلط که «ازدواج مجدد پیامبر فقط با پیرزنهای فقیر بود» به چه نتایجی خواهد رسید؟ -
روش غیرعلمی بحث و نسبت دادن عیب روش خود به طرف مقابل
یه بنده خدایی در توجیه کارش برای من نوشته بود که «لا اکراه فی الدین»!
من در جواب گفتم «اگه قرار باشه آیات رو هر جور دوست داریم تفسیر کنیم که همه میتونن کارشونو توجیه کنن» و اون هم در جواب نوشت «خب شما هم در وبلاگتون همین کار رو میکنید و هر چی دلتون میخواد رو با قرآن توجیه میکنید» در حالی که اگر بنده مثلا آیه 24 سوره نساء یا آیات ابتدای سوره تحریم را مرتبط با متعه دانستهام نه از خودم بلکه از تفاسیر معروف شیعی و روایات نقل کردهام و تماما آدرس آنها را هم درج کردهام.
ناآشنایی با منابع و «راه و روش علمی» یافتن دستورات موردنظر دین، منجر به استدلالهایی می شود که هیچ ارزش فقهی و حتی علمی ندارد. مثلا گاهی طرف حدیثی را چنان علم می کند که گویی احدی جز او آنرا ندیده، غافل از اینکه یک مجتهد برای دادن یک فتوا لازم است همه احادیث درباره آن موضوع را ببینید و پس از انواع بررسیهای موشکافانه، به حلال یا حرام بودن آن بدون قیود خیالی عوامالناس، فتوا دهد. -
مسخره کردن
برخی فکر میکنند که اگر بتوانند چیزی را مسخره کنند، توانستهاند باطل بودنش را ثابت کنند! خیر. مسخرگی هنر نیست تا چه رسد که ارزش علمی داشته باشد.
پیامبر نازنین ما با آن اخلاق و بزرگواری بینظیر هم از سوی عدهای مسخره میشد و در قرآن کریم هم دهها آیه درباره مسخره شدن انبیاء توسط بدکاران میبینیم. -
سبک شمردن و غیرضروری دانستن ترویج ازدواج موقت
برخی با اشاره به سایر مشکلات جامعه، پرداختن به موضوع ازدواج موقت را در اولویت نمیدانند و برخی هم با صراحت این تصور غلطشان درباره بنده را ابراز میکنند که «چون من وبلاگی با این موضوع ایجاد کردهام پس ازدواج موقت را مهمترین مشکل جامعه یا مهمترین امر دین میدانم»! و در ادامه میگویند که چرا شما درباره مشکلات دیگر جامعه یا سایر فرامین الهی نمینویسید؟
در حالی که اینچنین نیست و پرداختن به یک موضوع به معنای بیاهمیتی موضوعات دیگر نیست بلکه علاقه، تجربه، مطالعات قبلی، منابع قابلدسترس و عوامل دیگر میتواند فرد را به این امر رهنمون کند که درباره چه چیزی بهتر میتواند بنویسد.
جالب اینجاست این افراد که به «اثر متعه در رفع برخی سوء اجتماعی» اینچنین انتقاداتی وارد میکنند، با این استدلال از همفکری برای حل آن مساله فرار میکنند. -
قیاس مع الفارق (بیربط)
طرف نوشته «زنان شیعه در بحرین دارن کشته میشن اونوقت شما درباره ازدواج موقت مینویسید؟»!
بعضی از مخالفین گاهی با نقل حدیثی که حاکی از اوج نگاه معصومین در امری (غیر از ادواج مثل عبادات یا اعمال) است، میگویند که ببینید معصومین ما اینگونه بودهاند نه آنگونه که شما و احادیثتان! میگوید.
یا مثلا داستانی در مورد کرامت و بزرگواری از زندگی عالمی نقل میکنند و میگویند مسلمان و مومن واقعی باید اینگونه باشد نه مثل شما!
ظاهرا تنها کاربرد اینگونه قیاسهای بیربط؛ دلخوشی گویندگان آن است. -
اتکاء به افراد و مدرک و شهرتشان، به جای اتکاء به مستندات دینی
یکی از مواردی که ائمه به اصحاب خود هشدار دادهاند، «اعقاب الرجال» است؛ تبعیت و تصدیق یک فرد غیرمعصوم در همه کارهایش.
یکی نوشته بود: «شما چی میگی؟ فلان روحانی مشهور وقتی فهمید که استادش اهل ازدواج موقت است، دیگر حاضر نشد درسش برود»!
آن یکی گفت: «یعنی شما میخوای بگی از استاد رحیمپور ازغدی بیشتر میفهمی؟»!
حنای «من قال» بجای «ما قال»، بیشتر برای کسانی رنگ دارد که خود بهرهای از علم و قدرت تحلیل ندارند و میخواهند این ضعف خود را با پنهان شدن پشت شخصیتها جبران کنند. -
عدم توجه به تفاوتهای زن و مرد
در برخی استدلالاتی که نه فقط در مورد ازدواج موقت، در مورد زن و مرد میشود، این انتظار دیده میشود که هر آنچه از حقوق و وظایف و اختیارات و ... که مرد دارد، زن هم لازم است که عینا همانها را داشته باشد و توجهی به جنسیت زن و مرد و تفاوت نیازها و روحیات آنها نمیشود. این در حالی است که یافتههای روانشناسان بیش از پیش بر وجود این تفاوتها صحه مینهد. تفاوتهایی که منجر به تفاوت در نیازها و انتظارات میشود.
مثلا چندی پیش از قول روانشناسان خارجی خبری نقل شد که طبق بررسیها مغز زن و مرد نگاهش به رابطه جنسی کاملا متفاوت است...
طبیعی است خدایی که خود اینگونه تفاوتها را در این دو جنس نهاده، به وجود این تفاوتها آگاهتر از دیگران بوده و حکمتش اقتضای صدور دستورات متناسب با آن را نماید. -
نوشتن مشکلات مشترک به پای ازدواج موقت
هر رابطه فواید و مشکلاتی میتواند برایش متصور شود. در این بین برخی مشکلات مشترک است.
مثلا کسی که بدون آگاهی از جوانب یک امر و شناخت لازم از طرف مقابل، اقدام به رابطه با او میکند، دچار مشکلاتی میشود و فرقی نمیکند این کار ازدواج موقت باشد یا ازدواج دائم یا چیز دیگر. -
تکرار مکرر یک سوال
این معضل ناشی از عناد و دشمنی کورکورانه و عدم تمایل به یافتن حقیقت است و الا به لطف تکنولوژی و اینترنت، برای یافتن اطلاعات موردنیاز لازم نیست خود را محدود به کتب محدود چاپی کنیم و فرصت زیادی برای مطالعه اختصاص دهیم تا به پاسخ سوال خود برسیم. اگر کسی سوالی داشته باشد، هرچقدر هم شتابزده و بدون تثبّت باشد، در کسری از دقیقه میتواند به انبوه مطالب نوشته شده در پاسخ سوالش دست پیدا کند یا با افراد مطلع ارتباط برقرار کرده و سوالش را مطرح کند. -
قیود خالی
از نظر شرع؛ ازدواج موقت فقط مخصوص مردان متاهل یا فقط مخصوص مجردین نیست. ازدواج موقت فقط مخصوص ضرورت با موقع نیاز نیست.
اما برخی افراد دلشان مریض است و دوست دارند با تغییر احکام دین و یا لااقل با تراشیدن قیود خیالی، مرهمی برای مرضشان فراهم کنند لذا در روزنامه و رسانههایشان این موضوع را مورد تاکید قرار میدهند که مثلا «ازدواج موقت مخصوص شرایط خاص است» یا «ازدواج موقت مخصوص مجردین نیست»! و ...
برای اثبات حرفشان هم گاهی یه روحانی غیرمتخصص در امور فقهی را علم میکنند که ببینید فلانی و فلانی چی گفته!
یکی نیست بگوید تا زمانی که متخصصین دین (مراجع) زنده هستند، چه جای رجوع به اینگونه افراد است؟
قبلا یک نمونه استفتاء از آیت الله العظمی صافی گلپایگانی در این موضوع نقل شد که از ایشان پرسیده بودند: ازدواج موقت بیشتر برای متأهلین سفارش شده یا برای مجردین؟ و آیا در صورت نیاز است یا در غیر صورت نیاز هم منعی ندارد؟