توضیح: متن خوب زیر توسط دوستی ارسال شده و بدلیل نبودن ایمیلی از ایشان و غیرخصوصیبودن محتوای نامه، متن آن به همراه پاسخ مختصر بنده اینجا درج میشود.
سلام
من تازه دو روز است با وبلاگ زیبای شما آشنا شدم.
با اینکه هنوز حتی اسمتان را هم نمیدانم، اما از مطالب و منشتان مشخص است خدا و پیغمبر را میشناسید. شما را به همان خدا و پیغمبری که میشناسید در حق من یک برادری کنید و مرا از این برزخی که در آن گرفتارم نجات دهید.
البته من از شما نه اسم میخواهم، نه آدرس؛ فقط اگر به من مشاوره دهید و راهنماییم کنید یک دنیا ممنون خواهم شد...
خودتان که وضعیت جوانها را بهتر می دانید، من هم مدت هاست به خاطر این نیاز انسانی، قدری از انسانیت خود دور شدهام و چه فرصتهایی که در آتش غفلت نسوزاندهام. البته بگویم برای رفتن در مسیر صحیح هم تلاش خود را کرده و میکنم، حال بماند که این روزگار و مردمانش، بیراهه را ترجیح می دهند و دیگر توکل و همت خریداری ندارد.
پر حرفی نکنم. غرض اینکه با شخصی آشنا شدم که مثل من امکان ازدواج ندارد و راضی به پیمانی هرچند موقت اما این را خودش میداند و میخواهد و پدرش اینگونه نیست...
راستش را بخواهید اولش قید همه چیز را زده بودم و دیگر طاقت تحمل نداشتم، اصلاً نمیخواستم به خدا و شرع و توبیخش فکر کنم. تا یک قدمی ماجرا رفتم و دیدم نمی توانم این کار را بکنم و انگار که هیچ اتفاقی نیفتاده؛ مانند هر روز به نماز بایستم و باز بگویم: «تنها تو را می پرستم و تنها از تو یاری می جویم»
این بود که بیخیال همه چیز شدم و همه چیز بدتر از پیش.
تا اینکه بر حسب اتفاق یک فروم همسریابی موقت دیدم و از آنجا لینک چند وبلاگ دیگر، تا اینکه به وبلاگ محترم شما و متعهی گرامی تان برخودم. اولش باورم نشد، اما به سایت چند تن از همین مراجع محترم سری زدم و دیدم بله، گویی اذن پدر اینقدرها هم واجب نیست.
اما راستش را بخواهید هنوز هم در دلم تردید است. آخر نمیشود به حکم و رأی امثال این صانعیهای روزگار زیاد دل خوش کرد. شاید حرفهای این آقایان در بازار این منورالفکرهای تازهبهدورانرسیده که دستدادن با اناث را مباح میشمارند و هزار چیز دیگر، خریدار داشته باشد، اما ما بچهی پایینهای شهریم و مدرنیته هنوز در عمق استخوانمان نفوذ نکرده است. شرمنده اگر حرفم به درازا کشید و بیشتر شبیه داستان کوتاه شد تا یک ایمیل کمک! به بزرگواری تان ببخشید. میدانم سرتان شلوغ است، شرمنده ام.
علیایحال اگر لطفی کنید به این چند سؤال من پاسخ مکفی دهید، دنیایی به من کمک کردهاید:
- نخست آنکه با اینکه بسیاری از مراجعی که فتوا به عدم نیاز اذن پدر برای صیغه دادهاند، در لیست جامعهی مدرسین نیستند، آیا حکمشان نافذ است؟ (نظر خود شما در این باره چیست؟)
- ثانیاً اگر کمی هم از تجربهی خودتان در این مورد بگویید بسیار ممنون می شوم.
- آیا پس از ازدواجتان، به همسرتان چیزی از این مسئله گفتید؟
- این مسئله به رابطه ی شما با همسرتان لطمهای وارد نکرد؟
- آیا شما هم از قاعدهی عدم نیاز به اذن پدر استفاده کردید؟
- اکنون از این مسئله خاطره و احساس خوشایندی دارید یا نه؟
- هنوز هم با متعه ی محترمه رابطه دارید؟
- و آیا برای او بعداً مشکلی پیش نیامد؟
اگر عنایتی کردید و با چند سطری جوابم را دادید، من را مدیون محبت خود کرده اید. در ضمن اگر لطف کنید و از این ایمیل در پست های وبلاگتان به طور مستقیم استفاده نکنید ممنون میشوم. از مطالب خوب وبلاگتان و از روح ایمانتان در این روزگار وانفسا ممنون ایدکم الله فی سبیله
(اسم محفوظ)
=|=|=|=|=|=|=|=|=|=|=|=|=|=|=|=|=|=|=|=|=|=|=|=|=|=
سلام. متشکر از توجه و ابراز لطف شما. انشاءالله که واقعا این وبلاگ مفید بوده باشد.
اما پاسخ سوالات شما:
- بناء عقلاء در مسائل تخصصی، رجوع به متخصص است و روش کشف متخصص را هم پرسوجو از اهل آن فن میدانند.
مجموعهی نامبرده توسط شما، میتوانست یکی از این اهل فن باشد که نظرشان در اطمینان شما به واجدشرایطبودن برخی بزرگان برای مرجعیت لحاظ شود اما اندکی تامل در رفتار حال و گذشته این نهاد نشان میدهد که حب و بغضهای سیاسی همواره در در انتخاب آنان تاثیر دارد. فردی که تنها یک کتاب فقهی دارد مرجع میشود و فردی که دهها سال است رساله و کتب تفصیلی فقهی دارد، اسمی از ایشان برده نمیشود.
فلذا بنده نظر این آقایان را برای خودم ذرهای اطمینانآور نمیدانم حتی اگر هزار بار بگویند «رد صلاحیت آقای صانعی سیاسی نبود» و ترجیح میدهم یا طلابی که در دروس سطوح بالا حوزه را میگذرانند و پای دروس مراجع حاضر هستند و مجتهد یا قریب به اجتهادند، مشورت کنم و نظر آنان را به عنوان «خبره» لحاظ کنم. - کسانی که مدت بیشتری همراه وبلاگ حقیر بودهاند میدانند که من بخش اعظمی از سوال دوم شما را پاسخ دادهام اما برای اطلاع شما و سایر دوستان تازهوارد عرض میکنم که:
- اطلاع همسر بر این امر: بله اطلاع دارند. این از شروعش: اینا کیان
که مربوط به قبل عروسی هست. همچنین مطالب دیگهای هم نوشتم که حاکی از روابط حسنه ایشون و متعهام هست. - لطمه به زندگی: اولش بله و کمی اوضاع طوفانی شد اما به حولوقوهالهی آرام گرفت.
- بله بنده مرحوم فاضل رو اعلم میدونستم و طبق فتوای صریح ایشون در حاشیه عروةالوثقی اقدام به این کار کردم.
- بله بنده بخش زیادی از تکامل روحی و همچنین علمی خودم رو مدیون این امر میدونم.
- کدومشون؟! در حال حاضر هم بدونرابطه نیستم.
نمونهاش رو در این مطلب میتونید ببینید: sms همسر دایم به موقت - نمیدونم منظورتون چه مشکلی هست اما استفاده غلط یک وسیله مفید هم میتونه مفید باشه. بنده در مجموع، این امر رو برای طرفین مفید ارزیابی میکنم و اگر مشکل کوچکی هم در جائی بوجود آمده، ناشی از نپختگی بنده یا متعه گرامی بوده.
- اطلاع همسر بر این امر: بله اطلاع دارند. این از شروعش: اینا کیان