قبلا با همسر دائم در مورد موقت صحبتامو کرده بودم و تا حدودی هم توجیهش کرده بودم...
ایشون هم گفته بود که در حالت عادی تحملش براش غیرممکنه اما بدلیل شناختی که نسبت به این مساله و بنده داره سعی میکنه با این مساله کنار بیاد.
دیشب دقایقی در اتاقم تنهایش گذاشتم و وقتی برگشتم دیدم کمی رنگش پریده! به سالنامه ای که دستش بود اشاره کرد و گفت اینا چیه؟!
گفتم کدوما؟ گفت: اینا که اینجا نوشته:
خانم... تمام
... خانم تمام
عده فلانی امروز تموم میشه
و
...
بماند که چه گذشت اما با ذکر شریف "پنهت بالله"! و کمک ویژه خدا قضیه رو آروم کردم و به خیر و خوشی تموم شد. اگر قبلا نسبت به آینده توجیهش کرده بودم، حالا نسبت به گذشته هم توجیه شد!