یکی از خوانندگان وبلاگ نوشته:
سلام
بعد از بحرانی که از آشنایی با وبلاگ شما بوجود اومده بود
بالاخره با رجوع به قرآن از اون حس و حال عجیب و بیگانه خارج شدمتو وبلاگ شما خونده بودم که ازدواج موقت برای مومن خوبه و کلی تشویق به این امر شده بودم طوری که داشتم راهم رو عوض میکردم اما خوشبختانه با خوندن سوره ی نسا ء و این سخن خداوند که میفرمایند « و البته صبر برای شما بهتر است »
فهمیدم که مسئله اونطوری که از اینجا برداشت میشه نیست و ما شکر خدا کارمون درست بوده.
سوره ی نساء و همون ایات اولیه که نهایتا تا صفحه ی چهارم پیداش میکنید.حالا یه خواهش دارم. لطف کنید و این آیه رو در وبلاگتون درج کنید که مبادا ما که توانایی صبر داریم مبادا متزلزل شده و....
در نهایت از شما و وبلاگتان تشکر میکنم.
علیک السلام!
خب اول متن و ترجمه آیات رو ببینیم و بعد عرض میکنم بقیه ماجرا رو خدمت شما:
وَمَنْ لَمْ یَسْتَطِعْ مِنْکُمْ طَوْلًا أَنْ یَنْکِحَ الْمُحْصَنَاتِ الْمُؤْمِنَاتِ فَمِنْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ مِنْ فَتَیَاتِکُمُ الْمُؤْمِنَاتِ ۚ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِإِیمَانِکُمْ ۚ
بَعْضُکُمْ مِنْ بَعْضٍ ۚ فَانْکِحُوهُنَّ بِإِذْنِ أَهْلِهِنَّ وَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ مُحْصَنَاتٍ غَیْرَ مُسَافِحَاتٍ وَلَا مُتَّخِذَاتِ أَخْدَانٍ ۚ فَإِذَا أُحْصِنَّ فَإِنْ أَتَیْنَ بِفَاحِشَةٍ فَعَلَیْهِنَّ نِصْفُ مَا عَلَى الْمُحْصَنَاتِ مِنَ الْعَذَابِ ۚ ذَٰلِکَ لِمَنْ خَشِیَ الْعَنَتَ مِنْکُمْ ۚ وَأَنْ تَصْبِرُوا خَیْرٌ لَکُمْ ۗ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ (سورةالنساء25)و از شما کسی که به سبب تنگدستی نتواند با زنان آزاد مؤمن ازدواج کند، با کنیزان جوان با ایمانتان ازدواج کنید.
و خدا به ایمان شما [که کدام ظاهری و کدام حقیقی و واقعی است] داناتر است.
[آزاد و کنیز در اصل و نسب و در رابطه ایمانی] از یکدیگر، [و اعضای یک پیکرید]، پس با کنیزان با اجازه صاحبانشان ازدواج کنید
و مهریه آنان را به طور شایسته و پسندیده به خودشان بپردازید. [و ازدواج با کنیزان در صورتی مجاز است که] پاکدامن باشند نه زناکار و نه گیرندگان دوست پنهانی.
پس هنگامی که به ازدواج درآمدند، اگر مرتکب کار زشت شوند، بر آنان نصف می ازاتی است که بر زنان آزاد است.
این [جواز ازدواج با کنیز] برای کسی از شماست که از مشقت [غریزه جنسی و دچار شدن به زنا] بترسد،
و شکیبایی کردن برای شما بهتر است؛ و خدا بسیار آمرزنده و مهربان است.
قبلا توضیحاتی پیرامون متعه و صبر در اینجا و اینجا و البته اینجا، داده شد. اما درباره آیه فوق ؛
ابتدائا عرض میشود که این آیه مربوط به کراهت ازدواج با کنیز است و نه چیزی که شما تصور فرموده اید. قبل از بیان توضیحات، توجه شما رو به مختصری از تفسیر نمونه پیرامون این آیه جلب میکنم:
این آیه، شرایط ازدواج با کنیزان را بیان مى کند
نخست مى گوید کسانى که قدرت ندارند که با زنان آزاد، ازدواج کنند مى توانند با کنیزانى ازدواج نمایند که مهر و سایر مخارج آنها معمولا سبکتر و سهلتر است
البته منظور ازدواج افراد غیر مالک با کنیز است
ضمنا از تعبیر به (مؤ منات) استفاده مى شود که باید حتما کنیز مسلمان باشد تا بتوان با او ازدواج کرد و بنابر این با کنیزان اهل کتاب ازدواج صحیح نیست.
جالب اینکه قرآن در این آیه از کنیزان تعبیر به (فتیات) کرده است که جمع (فتات) مى باشد و معمولا این تعبیر آمیخته با احترام خاصى در مورد زنان است و غالبا در مورد دختران جوان به کار مى رود.
در جمله بعد مى گوید: شما براى تشخیص ایمان آنها ماءمور به ظاهر اظهارات آنان هستید، و اما درباره باطن و اسرار درونى آنان خداوند به ایمان و عقیده شما آگاهتر است.
از آنجا که بعضى در مورد ازدواج با کنیزان کراهت داشتند، قرآن مى گوید: شما همه از یک پدر و مادر به وجود آمده اید. (و بعضى از بعض دیگرید) (بعضکم من بعض)
بنابر این نباید از ازدواج با کنیزان که از نظر انسانى با شما هیچ گونه تفاوتى ندارند و از نظر ارزش معنوى، ارزش آنها مانند دیگران بسته به تقوى و پرهیزگارى آنان است، کراهت داشته باشید، که همه اعضاى یک پیکر محسوب مى شوید.
سپس به یکى از شرایط این ازدواج اشاره کرده و مى فرماید: (این ازدواج باید به اجازه مالک صورت گیرد) و بدون اجازه او باطل است (فانکحوهن باذن اهلهن)
از تعبیر (مالک) به (اهل) اشاره به این است که نباید آنها با کنیزان خود همچون یک متاع رفتار کنند بلکه باید همچون سرپرست یک خانواده نسبت به فرزندان و اهل خود، رفتارى کاملا انسانى داشته باشند.
در جمله بعد مى فرماید: (مهر آنان را به خودشان بدهید) (و آتوهن اجورهن بالمعروف).
از جمله فوق استفاده مى شود که باید مهر متناسب و شایسته اى براى آنها قرار داد، و آن را به خود آنان داد، یعنى مالک مهر خود کنیزان خواهند بود.
ضمنا از ظاهر آیه استفاده مى شود که بردگان نیز مى توانند مالک اموالى گردند که از طرق مشروع به آن دست یافته اند.
و از تعبیر (بالمعروف) (بطور شایسته) بر مى آید که نباید در تعیین مهر آنها ظلم و ستمى بر آنان شود بلکه حق واقعى آنها طبق معمول باید ادا گردد.
یکى دیگر از شرایط این ازدواج آن است که کنیزانى انتخاب شوند که (مرتکب عمل منافى عفت، نگردند) (محصنات). خواه به صورت آشکار بوده باشد (غیر مسافحات) و یا به صورت انتخاب دوست پنهانى (و لا متخذات اخدان).
در اینجا ممکن است این سؤ ال پیش آید که با نهى از زنا با تعبیر (غیر مسافحات) نیازى به نهى از گرفتن دوست پنهانى (اخدان) نبوده است.
ولى با توجه به اینکه جمعى در جاهلیت عقیده داشتند که تنها زناى آشکار ناپسند است اما انتخاب دوست پنهانى مانعى ندارد! روشن مى شود که چرا قرآن مجید به هر دو قسمت تصریح کرده است.
در جمله بعد به تناسب احکامى که در باره ازدواج با کنیزان و حمایت از حقوق آنها گفته شد بحثى در باره مجازات آنها به هنگام انحراف از جاده عفت به میان آمده، و آن اینکه (اگر آنها در این حال مرتکب عمل منافى عفت شوند، نصف مجازات زنان آزاد در باره آنان، جارى مى شود) یعنى تنها پنجاه تازیانه باید به آنها زد (فاذا احصن فان اتین بفاحشة فعلیهن نصف ما على المحصنات من العذاب).
نکته دیگرى که در اینجا باید به آن توجه داشت این است که قرآن مى گوید: (اذا احصن) یعنى (اگر آنها محصنه بودند چنین مجازاتى درباره آنها جارى مى گردد در اینکه منظور از (محصنه بودن) در اینجا چیست؟ مفسران احتمالاتى داده اند بعضى آن را به معنى شوهردار (طبق اصطلاح معروف فقهى و طبق آیه سابق) و بعضى به معنى (مسلمان) گرفته اند، ولى با توجه به اینکه کلمه (محصن) در این جمله دو بار ذکر شده و باید هر دو به یک معنى باشد، و از طرفى زنان آزاد شوهردار مجازاتشان سنگسار کردن است نه تازیانه خوردن، روشن مى شود که تفسیر اول یعنى محصن به معنى شوهردار بودن، قابل قبول نیست، همانطور که تفسیر دوم یعنى مسلمان بودن نیز شاهدى ندارد.
حق این است که با توجه به اینکه کلمه (محصنات) در قرآن مجید، غالبا به معنى زنان عفیف و پاکدامن آمده است چنین به نظر مى رسد که آیه فوق نیز اشاره به همین معنى است، یعنى کنیزانى که بر اثر فشار صاحبان خود تن به خودفروشى مى دادند از مجازات معاف هستند، اما کنیزانى که تحت چنین فشارى نیستند و مى توانند پاکدامن زندگى کنند اگر مرتکب عمل منافى عفت شدند همانند زنان آزاد مجازات مى شوند اما مجازات آنها نصف مجازات زنان آزاد است.
سپس مى گوید: (این ازدواج با کنیزان براى کسانى است که از نظر غریزه جنسى شدیدا در فشار قرار گرفته اند، و قادر به ازدواج با زنان آزاد نیستند) بنابر این براى غیر آنها مجاز نیست (ذلک لمن خشى العنت منکم).
(عنت) (بر وزن سند) در اصل به معنى بازشکستن استخوانى است، که قبلا شکسته شده، یعنى پس از بهبودى و التیام مجددا بر اثر حادثه اى بشکند، بدیهى است این نوع شکستگى بسیار دردناک و رنج آور است، و به همین دلیل (عنت) در مشکلات طاقت فرسا و کارهاى رنج آور استعمال شده است.
این حکم شاید برای این باشد که کنیزان مخصوصا در آن زمان در شرائط تربیتى نامطلوبى به بار مى آمدند و طبعا داراى کمبودهایى از نظر اخلاقى و روانى و عاطفى بوده اند، و مسلما فرزندانى که ثمره ازدواج با آنها بود، رنگ اخلاقى مادر را کم و بیش داشت، و به همین جهت اسلام طرح دقیقى براى آزادى تدریجى بر دگان تنظیم کرده است تا به این سرنوشت گرفتار نشوند، و ضمنا به خود بردگان امکان داده شود، تا با یکدیگر ازدواج کنند. البته این موضوع منافات با آن ندارد که بعضى از کنیزان وضع استثنایى خاصى از نظر اخلاقى و تربیتى داشته باشند، زیرا آنچه در بالا اشاره شد مربوط به وضع اکثریت آنها بوده است و اگر مى بینیم مادر بعضى از بزرگان اسلام کنیز بوده اند از همین نظر است ولى باید توجه داشت که آنچه در مورد کنیزان در غیر مورد ضرورت ممنوع است ازدواج با آنهاست نه آمیزش جنسى از راه مالکیت.
اما بعد مى فرماید: خوددارى کردن از ازدواج با کنیزان تا آنجا که توانایى داشته باشید و دامان شما آلوده گناه نگردد، به سود شماست.
اما از دید فقهی ؛ مشهور فقهاء میفرمایند که بنا بر آیه فوق و احادیث مربوطه، ازدواج دائم با کنیز مجاز نیست. مگر در زمان سختی و عدم قدرت ازدواج با غیر کنیز. و عبارت «ذلک لمن خشی العنت» در آیه فوق هم مجاز بودن در سختی را نشان میدهد.
و اما دو نمونه حدیث که هر دو صحیح السند هستند در این باره:
زراره میگوید از امام صادق درباره مردی که با کنیز ازدواج میکند پرسیدم. فرمود:
لا الا ان یضطرّ الی ذلک ؛ نه مگر آنکه مضطرّ شود.
محمد بن مسلم میگوید از امام صادق درباره مردی پرسیدم که با کنیزی که در ملک دیگران است ازدواج میکند. فرمود:
اذا اضطرّ الیها فلابأس ؛ اگر مضطر شود اشکال ندارد.
منبع هر دو: وسائل الشیعة، ج20 باب 45 من ابواب ما یحرم بالمصاهره
لذا اگر شما برادر(وبه احتمال زیاد خواهر!) امکان ازدواج موقت دارید، با توجه به امرهای اکید ائمه طاهرین، جای صبر نیست.
خصوصا اگر با یک فرد متدین و با اطلاع متعه کنید بهتره چون باعث میشه علاوه بر فواید مذکور، اطلاعات دینیتون هم بره بالا که فک نکنید بقول خودتون: « ما کارمون درست بوده» !!! چون توی همون کتابی که بهش اشاره کردید (قرآن!) نوشته که: آیا شما را از زیانکارترین مردم از جهت عمل آگاه کنم؟ آنان کسانی هستند که کوششان در زندگی دنیا به هدر رفته [و گم شده است] در حالی که خود می پندارند، خوب عمل می کنند. (104-105سورةالکهف) لذا برای فهمیدن میزان کاردرست بودن! از معیارهای دینی استفاده کنید نه معیارهای دلی!
در پایان تشکر میکنم از ابراز محبت و توجه شما به این وبلاگ. ان شاء الله موفق باشید.