مدرسه فمنیستها: «صیغه؛ سنتی مفید و ارزنده»

چندی پیش در این مطلب 22 دقیقه از فایل سخنرانی یه بنده خدایی رو در دفاع از ازدواج موقت براتون گذاشتم. امروز در سایت «مدرسه فمنیستها» دیدم که دو مقاله خوب و منقح پیرامون دفاع از ازدواج موقت در بعد اجتماعی از ایشون گذاشتن. حتما ببینید:

  1. صیغه ؛ سنتی مفید و ارزنده (بخش اول)
  2. صیغه ؛ سنتی مفید و ارزنده (بخش دوم)

توجه مهم: تاکید میشود که از منظر اجتماعی به نکات خوبی پرداخته و بعد دینی.

کامنتهای اینجا را هم ببینید...

_______________________
پی‌نوشت: بدلیل اینکه شاهد حذف برخی مطالب وبلاگ‌های دیگر و از کار افتادن لینک مطلب هستم، صلاح دیدم که مطلب لینک مورد اشاره در بالا رو اینجا کپی کنم.

صیغه: سنتی مفید و ارزنده (بخش اول)

عکس‌العمل عمومی

هر بار مساله «صیغه» در جامعه ما مطرح می‌شود با عکس‌العمل شدید و احساسی مردم مواجه می‌گردد. این عکس‌العمل‌ها گاه چنان شدید است که سخن گوینده مطلب نتیجه معکوس می‌دهد؛ از جمله سخن آقای هاشمی رفسنجانی که در اوج قدرتش به این مساله اشاره‌ای کرد و سپس مجبور به عقب‌نشینی شد و از این بابت به شگفت آمد که چرا بیان آنچه که فکر می‌کرد او را یک روحانی روشنفکر معرفی ‌کرده و ضامن پیروزی سیاسی وی خواهد بود نتیجه‌ای کاملا معکوس داد!

این برخورد، البته، به نوعی دیگر در مورد طرح «خانه‌های عفاف» هم بروز کرد و طرح مذکور با چنان مقاومتی رو به رو شد و دامنه اعتراضات آنقدر بالا گرفت که دولت آقای خاتمی مجبور شد حتی انکار کند که از این طرح خبری داشته است.

من نیز خود چوب این عکس‌العمل‌ها را خورده‌ام و هر بار به این راه حل اجتماعی اشاره کرده‌ام با مخالفت شدید حتی نزدیکترین کسانم مواجه شده‌ام و دامنه سوءتفاهمات آنچنان گسترده شده است که گاه فکر کرده‌ام چگونه ممکن است زبان و قلم من در انتقال مقصود این همه ناتوان باشد.

بالاخره پس از چند سال، به دلیل نگاه جامعه‌شناسانه‌ام به مسایل، بر آن شدم که به بررسی چرایی این عکس‌العمل‌ها بپردازم. زیرا دچار این تردید شده بودم که نکند من هم در چاله عقل‌گرایی انتزاعی افتاده‌ و بر آن شده‌ام که هر آنچه را استدلالات عقلی در انتزاع خود از واقعیت حکم کند جامعه هم دیر یا زود با توجیه و تفسیر خواهد پذیرفت، و دیگر این که نکند از این شناخت جامعه‌شناسانه فاصله گرفته‌ام که عقل و منطق یکی از انگیزه‌های مردم در عکس‌العمل‌هایشان است و نه همه آن.

پژوهش در این زمینه و نگاه نزدیکتر به این عکس‌العمل‌ها نشانم داد که:

۱ ـ بیشترین عکس‌العمل‌ها را از سوی زنان و مردانی می‌بینیم که کمتر از همه از قبول پدیده صیغه ضربه می‌خورند و حتی می‌توان گفت بیش از همه از پذیرش آن سود می‌برند؛ یعنی زنان و مردان جوان و متجدد جامعه؛ کسانی که صیغه در میان آنان متداول نیست و چنانچه پذیرفته و قانونی و متداول شود از دست محتسبینی که شمشیر به دست هر لحظه راه بر آن‌ها می‌بندند و آنان را به پاسگاه‌ها جلب می‌کنند نجات می‌یابند. همان استدلالی که آقای رفسنجانی را به ارایه طرحش برانگیخت.

۲ ـ در میان این بخش از جامعه کسانی که بیشتر سابقه فعالیت اجتماعی دارند و با جهان روز آشناتر هستند و مطالعات وسیعتری دارند عکس‌العمل مثبت‌تری نسبت به این طرح دارند و حتی در مواردی مدافع آن هستند ولی آنان که کمتر این خصوصیت را دارند بیشتر از همه نسبت به آن عکس‌العمل نشان می‌دهند تا جایی که برخی در تماسشان با من می‌گویند که «روسپیگری» را بر «صیغه» ترجیح می‌دهند و با آن که روسپیگری را یک امر غیر‌اخلاقی، فاسد و زشت می‌دانند اما آن را در حد یک فساد ناگزیر و لازم می‌پذیرند؛ درست مثل وجود آبریزگاه و آشغالدانی در گوشه خانه. ولی همین اندازه را هم درباره صیغه که در بدترین موردش روسپیگری تحت نظارت قانون است نمی‌پذیرند.

۳ ـ صیغه را تنها بهره‌گیری جنسی از زن توسط مردان هوسباز، که در نهایت منجر به تحقیر زن می‌شود، می‌دانند. و به همین سبب باور بسیاری بر آن است که این مرضی است که میکربش از سوی مردان بی‌اخلاق سنتی که به زعم آنان آخوند‌ها (نه حتی تمام روحانیون) و بازاری‌ها (آن هم حاج آقاهای بی‌سواد عقب مانده) هستند کم کم به مردان متجدد جامعه هم سرایت کرده است و می‌رود که آن‌ها را نیز آلوده کند.

۴ ـ در مواردی مردان جوان، برای آن که مورد توجه زنانی که در یک جمع حضور دارند قرار گیرند، کاسه داغ‌تر از آش می‌شوند و در مخالفت با صیغه رگ‌های گردنشان از سر خشم بیش از زنان و دختران حاضر در مجلس کلفت می‌شود. با توجه به این واقعیت‌ها به بررسی مساله صیغه می‌پردازم و به خوبی نیز آگاهم که از این بابت بسیار شماتت‌ها خواهم شنید و آماج تیرهایی خواهم شد که از کمان خشم پرتاب می‌شود؛ به ویژه که اعمال حکومتگران چنان سینه زنان و بخش‌های متجدد جامعه ما را از خشم و نفرت پر کرده که فضای چندانی برای انصاف باقی نگذاشته است.

آسیب شناسی روابط جنسی

 پیر ما گفت خطا بر قلم صنع نرفت
 آفرین بر نظر پاک خطا پوشش باد
 حافظ

هر سیستمی برای بقا و کارکردن درست نیاز به بخشی دارد که ناهنجاری‌ها و فضولات آن را اصلاح یا دفع کند زیرا نظام احسن و بی‌نقص وجود ندارد. اتومبیل لوله اگزوز دارد، بدن انسان هم اندام‌های دفع و تصفیه دارد. هر موسسه یا اداره‌ای مقرراتی برای اصلاح یا حذف کارمندان ناسالم دارد و یک کشور هم زندان و مراکز بهسازی خود را دارد. ازدواج نیز به عنوان یک نهاد معتبر اجتماعی از این قاعده مستثنی نیست. این سیستم که برای برآوردن نیازهای جنسی و عاطفی انسان‌ها و باز تولید بشر ایجاد شده است نیز نابسامانی‌ها و ناهنجاری‌های خود را دارد و ناگزیر سلامت و دوام آن در گرو بخش‌هایی است که به این عوارض پاسخ دهند. از این روی روسپیگری، در کنار نهاد خانواده و در همه جوامع در طول تاریخ، وجود داشته است تا آنچه را که ازدواج پاسخ نمی‌گوید روابط خارج از آن جوابگو باشد و نگذارد این نابسامانی اساس خانواده را بر هم ریزد.

این ناهنجاری‌ها به انواع مختلف وجود دارد و تقلیل آن به یکی دو عامل، از جمله هوسرانی مرد، مبادله ثروت و قدرت و سکس، فقر و بی‌اخلاقی، ساده‌انگاری است و این تازه علت‌های گفتنی و قابل طرح است والا علت‌های بسیار دیگر هم وجود دارد که کمتر درباره آن‌ها صحبت می‌شود؛ مثل میل به انواع روابط جنسی که معمولا همسران به آن تن نمی‌دهند یا ترشح غیر معمول هورمون‌های جنسی در زوج‌ها که منجر به افزایش یا کمبود بی‌رویه تمایلات جنسی می‌شود و تعادل میل جنسی زوج‌ها را بر هم می‌زند.

به همین سبب هیچ جامعه‌ای تا به حال قادر به جلوگیری از ایجاد روابط جنسی بیرون از خانواده نشده است و اراده‌گرایان هم پس از زورگویی‌ها و بی‌رحمی‌های بسیار و سعی بر تحمیل معیارهای اخلاقی خود در نهایت به همان نتیجه رسیده‌اند که در مورد سیستم‌ها گفته شد و ضرورت وجود دستگاه تصفیه و دفع را برای سلامت عملکرد سیستم پذیرفته‌اند.

یک سیستم ابتدایی و رشد نایافته هر آنچه را که سیستم در مرحله اول جذب نکرده باشد دفع می‌کند اما در یک سیستم پیشرفته به دو نکته توجه می‌شود. یکی در نظر داشتن این که بسیاری از آنچه‌ها که سیستم جذب نکرده هنوز مفید هستند و با کمی کار بر روی آن‌ها می‌توان آن‌ها را در سیستم جذب کرد، دوم آن که باید دانست دفع زیاده از حد هم آسیب‌های جانبی خود را دارد. و در این خصوص می توان به بدن انسان اشاره کرد که نمونه بسیار خوبی از یک سیستم پیشرفته است.

در مورد نظام خانواده در جامعه نیز همین حکم وجود دارد. یک جامعه سالم هر رابطه‌ای را که خارج از خانواده باشد طرد نمی‌کند؛ از جمله با توجه به این که در سنین نوجوانی و ‌جوانی از یکسو هورمون‌ها در اوج فعالیت خود هستند و از سوی دیگر بسیاری از جوانان قادر به تشکیل خانواده نیستند، لذا با در نظر داشتن این که بسیاری از آن‌ها در ایجاد رابطه با جنس مخالف صرفا به دنبال برآوردن نیاز‌های جنسی خود نبوده بلکه تامین نیازهای عاطفی و اخلاقی نیز در نزدشان حائز اهمیت است و رفع این دو نیاز را هم از راه روسپیگری نمی‌پسندند، در نتیجه مخالفتی با ایجاد رابطه آزاد بین یک دختر و پسر جوان ندارند. و یا ملاحظه می‌شود که در یک جامعه جنگ‌زده بسیاری از زنان بی‌شوهر می‌مانند چون در دوران جنگ هم از تعداد مردان کاسته می‌شود و هم چه بسیار زنان که فرزندانی از همسران شهید خود دارند و در عمل شانس یافتن شوهر جوان و ثابت برای آن‌ها بسیار کم است. یا دیده می‌شود که به دلیل تفاوت میل جنسی میان زن و مرد اساس خانواده به شدت به خطر می‌افتد زیرا بنیان اصلی نهاد خانواده استوار بر تامین نیاز جنسی دو طرف است.

در کنار این‌ها و ده‌ها نمونه دیگر که مورد قبول اخلاق جامعه است مواردی نیز وجود دارد که از نظر اخلاقی مورد قبول جامعه نیست و در زمره هوسرانی به حساب می‌آیند. اما در عین حال این موارد در حدی نیستند که تمام ارکان خانواده را از هم بپاشند. به عبارتی این موارد از جمله ناهنجاری‌های قابل تحمل اما نه قابل تاییداند؛ از جمله مبادله میان قدرت، ثروت و سکس که باز هیچ جامعه‌ای در طول تاریخ قادر به کنترل آن نبوده است. هم‌چنین است دلدادگی‌های ناخواسته که عموما در خانواده‌هایی که دارای مشکلات پنهان هستند پیش می‌آید.

یک نظام پیشرفته به این ناهنجاری‌ها به شکل آسیب‌شناسانه برخورد می‌کند نه با اخلاق انتزاعی و برخوردهای ایده‌آلیستی. و توجه دارد که سیستم خانواده در جامعه بدون پذیرش این واقعیت‌ها و یافتن راه حل مناسب برای آن‌ها قادر به ادامه حیات سالم خود نیست و کسانی که خیال‌پردازانه با احکام اخلاقی خود سعی در نفی و انکار و طرد این نارسایی‌ها می‌کنند حمایت‌هاشان از کیان خانواده در بهترین شکل آن از نوع دوستی‌های خاله خرسه است که ضررش صدها برابر بیشتر از سود آن است و به جای حراست از اساس خانواده ارکان آن را متزلزل می‌کند.

متاسفانه غرب، تحت تاثیر مسیحیت که به رابطه جنسی نگاهی تحقیرآمیز و گناه آلود دارد، در گذشته و هر آنجا که فرهنگش در آن نفوذ یافت به نفی این سیستم تصفیه و دفع پرداخت و فاجعه‌ها از این بابت آفرید تا جایی که جامعه آمریکای مدرن و مترقی امروز هنوز هم به شدت از این بابت رنج می‌برد؛ از جمله با غیر قانونی دانستن روسپیگری در بیشتر ایالات این مملکت یک جنگ دایمی و بی‌حاصل میان پلیس و روسپیان ادامه دارد و جامعه درگیر عوارض فراوان آن است؛ عوارضی نظیر شیوع بیماری‌های جنسی که برای مثال چند سال قبل روزنامه «واشنگتن پست» نوشت که ۷۲ درصد روسپیان شهر واشنگتن دچار بیماری ایدزاند و یا در مراحل مقدماتی آن قرار دارند. ضمن آن که روسپیان قربانی زورگویی قوادان، پا‌اندازان و دلال‌های جنسی هستند و یکی از عوامل توزیع مواد مخدر هم همین شبکه روسپیگری غیرقانونی است. لذا برای رفع و دفع این مشکلات بیشتر کشورهای اروپایی کل این مجموعه را زیر نظارت قانون قرار داده و به این طریق بسیاری از عوارض آن را تحت کنترل در آورده‌اند.

جامعه ایران، به‌طور سنتی، یکی از پیشرفته‌ترین سیستم‌ها را در مورد تصفیه و دفع ناهنجاری‌ها در ارتباطات جنسی به نام صیغه یا ازدواج موقت داشته است که متاسفانه بخش مدرن جامعه ما بدون درک آن و به جای بهره‌گیری از این سنت بسیار پیشرفته و کارآ کمر به نابودی آن بسته است؛ همان بلایی که در یک قرن گذشته بر سر بسیاری از سنت‌های مفید جامعه آورده شده است؛ از جمله این که قنات‌ها را کور کرده‌اند، بادگیرها را ویران کرده‌اند و معماری سنتی را زشت دانسته‌اند و غیره.

شناخت از «صیغه» و «روسپیگری»

برخلاف تصور بسیاری، «صیغه» یا «نکاح موقت» یا «متعه» پدیده‌ای متفاوت از روسپیگری است. کوشش نخست من در این مطلب این خواهد بود که ابتدا هر یک از این دو پدیده را معرفی کرده و شیوه عمل هر یک را تا حد ممکن روشن کنم و سپس رابطه هر یک از این دو با نهاد خانواده و برخورد جامعه با آن‌ها را تشریح کنم.

«صیغه» پاسخی بسیار مناسب و مترقی در جامعه سنتی به دسته دوم ناهنجاری‌هایی بود که پیشتر گفته شد. ناهنجاری‌هایی که حاصل عدم توانایی نظام خانواده به پاسخگویی به آن نیازها است اما مواردی هستند که با آن که جایگاهی بیرون از نهاد خانواده دارند اما چنان مطرود نیستند که روسپیگری پاسخگوی آن‌ها باشد و ناهنجاری‌هایی که بسیاری از مبانی آن و نیازهای ایجاد کننده آن با مبانی خانواده اشتراک دارند. از جمله بخش اعظم روابطی که عشق و علاقه در آن نقش موثری دارد و مثل رابطه با روسپیان فقط برای ارضای نیازهای جنسی نیست و یا رابطه زن و مردی که ضمن دلبستگی به یکدیگر به دلایل گوناگون نمی‌توانند یا نمی‌خواهند به عقد دایم یکدیگر درآیند. یا مردی که برای ماه‌ها ناگزیر به اقامت در شهر دیگری است و نمی‌خواهد در بازگشت همسر جدیدی را با خود به خانه بیاورد. یا مثلا رابطه مرد متاهلی که دل به زنی سپرده است که ازدواج با او در شان خانوادگی او نیست، نظیر این که آن زن مستخدم خانواده است یا زنی است که برای انجام خدمات به آن خانه رفت و آمد دارد. جنگ‌ها عامل دیگری هستند که با کم شدن مردها تعداد زنان آماده برای ازدواج را بر تعداد مردان فزونی می‌دهند. بیوه‌هایی که در عین جوانی به دلایلی، از جمله داشتن فرزند، شوهر هم‌شان خود را نمی‌یابند و چه بسیاری از این زنان علاوه بر نیاز جنسی از نظر اقتصادی نیز به دنبال مرد متمکنی هستند. یا مردی را در نظر بگیرید که از رابطه جنسی با همسرش ناراضی است اما نه زن و نه شوهر به دلایل مختلف، از جمله وجود فرزندان، نمی‌خواهند پیوند ازدواجشان را از هم بگسلند و این امتیازی است که حتی در جوامعی که زنان تقریبا به حقوق مساوی با مردان رسیده‌اند باز سنن اجتماعی و اخلاقیات جامعه این امتیاز را به زن نمی‌دهد چه رسد به جوامعی چون ایران که حتی تصور عمومی زنان و مردان بر آن است که زنان بنا بر طبیعت خود خواستار چنین امتیازی و چنین رابطه‌ای نیستند و نیز زیاده‌طلبی جزو طبیعت مرد و ایجاد رابطه بادوام جزو طبیعت زن انگاشته می‌شود؛ نظری که در زندگی غربیان بسیار مورد تردید قرار گرفته است. و بالاخره تاملی باید کرد در رابطه‌های میان زنان و مردانی که، یا بنا بر خصلت رابطه یا بنا بر قرارداد، رابطه جنسی در آن منع شده است. مثل رابطه دختر و پسر جوانی که می‌خواهند قبل از تصمیم قطعی به ازدواج یکدیگر را بهتر بشناسند؛ ضمن آن که نمی‌خواهند رابطه‌ای غیر‌اخلاقی یا غیر‌قانونی داشته باشند و در نتیجه بین آن‌ها «صیغه محرمیت» خوانده می‌شود.

نگاه نزدیکتری به شرایط «صیغه» نشان می‌دهد که صیغه برای یک رابطه کوتاه مدت جنسی ابداع نشده است. تاکید بر حفظ و رعایت «عده» که بر طبق آن پس از پایان دوره نکاح موقت، یک زن باید پیش از آن که با مرد دیگری رابطه برقرار کند دو دوره قاعدگی صبر کند؛ مگر آن که زن یائسه باشد و به حکم طبیعت دوران امکان باردار شدن وی پایان یافته باشد. باید توجه داشت که امکان پیشگیری از حاملگی امری است جدید که به‌طور سنتی و در زمان وضع قانون صیغه و قرن‌ها پس از آن مطرح نبوده است. و این همه برای آن است که فرزند احتمالی این رابطه همانند فرزند حاصل ازدواج دایم از همه حقوق فرزندی، از جمله ارثی برابر سایر فرزندان مرد، برخوردار باشد و رابطه موقت زن و مرد سبب تولد فرزندی متفاوت از آنچه در نظام خانواده به دنیا می‌آید نشود‌. از این روی کسانی که رابطه چند ساعته مرد و زنی در زیر لوای «صیغه» را مشروع می‌دانند در حقیقت آگاهانه با سوء‌استفاده از «صیغه» رابطه‌ای را که در قلمرو روسپیگری است به میدان صیغه می‌کشند. از جمله آن که اگر این فریب و سوءاستفاده از قانون نباشد مرد باید برای یک هم‌خوابگی چند ساعته تامین هزینه زندگی چند ماه زن را بر عهده بگیرد. لذا شیخ‌های جوان یا مردان مذهبی‌ای که در مشهد و قم و شهرهای مذهبی دیگر در اماکن مقدسه به دنبال زنان راه می‌افتند و زمزمه‌کنان از آن‌ها می‌پرسند که آیا می‌خواهند صیغه شوند به خوبی می‌دانند که بیشتر این زنانی که برای گرفتن پول تن به چنین امری می‌دهند ساعتی بعد یا روز بعد به دنبال مشتری دیگر هستند و چه بسا که خود همان مرد روز دیگر آن زن را در همان محل می‌بیند؛ به‌ویژه که تعداد این زنان محدود هستند و با علایمی از جمله پشت و روسر کردن چادرشان آمادگی خود را به مشتریان احتمالی اعلام می‌کنند. لذا مرد نیازمند این رابطه با یک خودفریبی که «انشاء‌الله گربه است» دیده را نادیده می‌کند و به خود می‌گوید که من خبر ندارم شاید او هم زن زواری است نیازمند به رابطه جنسی که در شهر خود نمی‌تواند این نیاز را برطرف کند زیرا شناخته می‌شود؛ که البته اگر چنین باشد آن زن نباید به دنبال پول باشد که هست و بر سر نرخ عمل هم چانه نباید بزند که می‌زند!

از سر همین بیم بوده است که حضرت عمر «صیغه» را حرام کرد و حضرت علی گفت اگر حضرت عمر این حلال خدا را حرام نکرده بود فقط مردان شقی زنا می‌کردند. باید دانست از میان همه اهل تسنن فقط اندکی هستند که صیغه را می‌پذیرند؛ آن هم در شهرهای کوچک و در جایی که مردم همدیگر را می‌شناسند و کمتر بیم آن می رود که نکاح موقت تبدیل به روسپیگری شود.

البته این همه بدان معنی نیست که در اسلام راهی برای قانونی کردن و در مهار آوردن روسپیگری نیست و در میان دستورات شرع برای آن راهی نمی‌توان یافت و حتی از همین قانون صیغه برای مشروع کردن آن نمی‌توان استفاده کرد، اما انجام چنین خواسته‌ای نیاز به چاره‌جویی‌های شرعی بیشتر دارد و نوع دیگری از صیغه باید طراحی شود؛ تلاشی که در طرح «خانه‌های عفاف» اولین گام‌های آن می‌خواست برداشته شود.

و بالاخره این که چرا در سال‌های اخیر، و به‌ویژه در بخش متجدد جامعه، «صیغه» مترادف با روسپیگری دانسته شده است، نکته‌‌‌ای است که در بخش‌های بعدی این مقاله بیشتر به آن خواهم پرداخت ولی اجمالا در اینجا تاکید می‌کنم که صیغه در شکل شناخته شده و شرعی خود و در سنت دیرینه‌اش همانگونه که پیشتر اشاره شد برای رابطه طولانی‌تر و از جنس همان رابطه خانواده و به صورت پدیده آسیب‌شناسانه‌ای در کنار نظام خانواده ایجاد شده است. و تنها ایامی که متحجرین مذهبی ناآگاه یا حاکمان کوتاه‌اندیش و متعصب دینی قدرتی یافته‌اند و به خیال پاک کردن جامعه به قول خودشان از فساد روسپیگری افتاده‌اند در عمل نیازمندان به آن رابطه را به سوی سوء‌استفاده از صیغه رانده‌اند.

یکی دیگر از شواهدی که نشان می‌دهد «صیغه» و «روسپیگری» دو پدیده متفاوت اجتماعی با دو کارکرد متمایز هستند و صیغه با شرایط مورد نظر شارع نمی‌تواند بار روسپیگری را بر شانه خود حمل کند وجود روسپیگری در همه واحدهای شهری ایران، با وجود مشروعیت عملکرد صیغه، بوده است. و حتی در بیشتر شهرهای بزرگ ایران نه تنها روسپی‌خانه بلکه محله خاص روسپی‌ها هم وجود داشته است (از جمله در تهران، ساری، رشت، تبریز، آبادان، بندرعباس، همدان و شیراز). مهمتر آن که بر این روسپی‌خانه‌ها نیز حکومت‌ها نظارت داشته‌اند و هر گاه حکومت سر و سامانی داشته این بخش نیز از نظم و نسق بهتری برخوردار بوده است. و این حمله بی‌حساب و کتاب به روسپی‌خانه‌ها در جمهوری اسلامی و ویران کردن تمام محله‌های روسپی‌گری و بر پا کردن چوبه دار در این محلات تقریبا در تاریخ ایران کم‌سابقه و به این شدت بی‌سابقه است.

نمونه قبول این واقعیت اجتماعی و مواجه با آن از زاویه آسیب‌شناسانه و پذیرفتن یک ضرورت، نه عمل مشروع، در حکومت صفویه است؛ به ویژه در دوران قدرت آن که بر جامعه نظمی حاکم شده بود. در چندین سفرنامه که غربیان در آن زمان نوشته‌اند، به ویژه در زمان حکومت شاه عباس، شرح روسپی‌خانه‌ها آمده است و آنان با شگفتی از نظم جاری بر آن‌ها سخن گفته و ضمن تحسین آن حسرت خورده‌اند که چرا کشور خودشان در این مورد وضع چنان اسفباری دارد. از جمله نوشته‌اند که روسپی‌خانه‌های شهر اصفهان نه تنها زیر نظارت کامل قانون بوده‌اند و روسپی‌ها به جای سرگردانی و ولگردی در خیابان‌ها در خانه‌های تحت نظارت از مشتریان خود پذیرایی می‌کرده‌اند بلکه نرخ خدمات آنان نیز مشخص بوده و به صورت اعلامیه‌ای در سالن ورودی خانه‌های مذکور نصب شده بوده است. این نرخ‌ها تابعی بوده است از طول زمان خدمت جنسی و نوع خدمات مورد نظر مشتری که بسیار هم متنوع بوده و خیلی از انواع آن در زمره روابطی بوده است که ناهنجاری جنسی خوانده می‌شوند. جالب‌تر آن که دولت از آنان مالیات هم می‌گرفته که یعنی وجود آن‌ها را به رسمیت می‌شناخته است.

همراه با نابسامانی در حکومت، نظارت بر روسپی‌خانه‌ها نیز مثل سایر سازمان‌های جامعه ضعیف می‌شد. به دنباله همین سنت بود که در زمان حکومت خاندان پهلوی بیشتر شهرهای بزرگ روسپی‌خانه و یا محله روسپی‌ها داشتند که کم کم و در یکی دو دهه آخر حکومت آن نظام بیشتر تابع مقررات هم شده بودند. به این ترتیب که روسپیان کمتر مورد سوءاستفاده باجگیران و پااندازان قرار می‌گرفتند و با صدور کارت بهداشت و نظارتی که با گذر زمان بهتر و بهتر می‌شد از شیوع امراض جنسی تا حدود زیادی جلوگیری می‌شد.

بدین سان «صیغه» و «روسپیگری» » دو پدیده متفاوت با دو عملکرد متفاوت بودند که به دو دسته نیازهای مختلف پاسخ می‌گفتند. تنها در شهرهای مذهبی و هر آنجا که متعصبین بی‌خبر احکام اخلاقی ناسنجیده خود را به جامعه تحمیل می‌کردند و جلوی روسپیگری را با خشونت می‌گرفتند، بی آن که چاره‌ای برای آن بیندیشند، ناگزیر رفع ناهنجاری‌هایی که روسپیگری پاسخ گویش بود بر عهده «صیغه» گذاشته می‌شد که بنا بر باورهای مذهبی آنان اجازه عمل داشت. بی آن که توجه کنند که «صیغه» که «نکاح موقت» خوانده می‌شود حتی عنوانش نشان می‌دهد که برای رابطه کوتاه مدت چند ساعته و گذرا ابداع نشده است. و اگر قرار است روسپیگری را هم زیر نظارت قانونی در آورند که بر نهاد خانواده هم نظارت می‌کند باید ضوابط مناسب خودش را برای آن ایجاد کنند؛ از جمله مساله نگه داشتن «عده» و یا فرزند احتمالی زنی که برای تامین معاش خود ناگزیر از ارایه خدمات جنسی خود اگر نه چند بار در یک شب که چند بار در هفته باشد. این بخش را با نقل قولی از کتاب «رستم التواریخ» با شیوه بیان خاص خود آن کتاب به پایان می‌برم که در آن به عنوان شاهد عینی شرح روسپی‌خانه شیراز در زمان کریم خان زند آمده است و این در حالی است که در آن زمان «صیغه» مشروعیت داشته و در جامعه اجرا می‌شده است.

«بر ارباب دانش و بینش پوشیده مباد که والاجاه کریم خان وکیل‌الدوله جم اقتدار، داراب رفتار، دارا کردار و بهرام اطوار، از روی مصلحت ملکی به جهت میگساران و باده‌کشان و دردنوشان میخانه و خراباتی با لطف و صفا و پر سود و نما فرمود بنا نمودند و آن محله را جایگاه فواحش و شاهدان دلکش طناز پر عشوه و ناز قرار دادند و آن را خیل می‌خواندند... (و در نتیجه) آن وکیل جلیل کاردان جم‌جاه ایران و قاطبه خلایق، سیما صلحا و اتقیا و مصلحین آن زمان از فتنه و شر اهل فساد و از ضرر و گزند ارباب فساد محفوظ و آسوده گردیدند.»

 

«صیغه: سنتی مفید و ارزنده» / بخش دوم

این نوشته جسارتی است به امید شکستن تابویی و فراهم آوردن امکان بحثی تا صدور حکمی اخلاقی و شرعی و یا قبول مصدر حکومتی آن.

در بخش پیشین گفتم که «صیغه» و «روسپیگری» دو پدیده اجتماعی هستند که برای جبران کمبودهای عملی نظام خانواده به وجود آمده‌اند تا پاسخگوی نیازهایی باشند که نهاد خانواده همیشه توان انجام آن را ندارد و از این روی باعث تحکیم و سلامت و پایداری این نهاد در جامعه می‌باشند. همچنین نشان دادم که این دو پدیده هر یک برآورنده نیازهای خاصی هستند و لذا وجود صیغه هیچگاه سبب تعطیل روسپیگری نشده است و چنانچه جمهوری اسلامی قصد تعطیل، و نه نظارت و سالم کردن، پدیده روسپی‌گری را دارد و می‌خواهد از پدیده «صیغه» در این راه بهره گیرد می‌باید یک نوع صیغه‌ با تعریفی دیگر که توان انجام چنین کاری را داشته باشد پدید آورد.

اما از آنجا که این دو پدیده اجتماعی بنا به خصلت وظایفی که دارند با ناهنجاری‌ها و روابطی که از نظر قوانین و اخلاقیاتی که از کیان خانواده حمایت می‌کنند ناهنجار شناخته می‌شوند سر و کار دارند لذا مثل هر بخش از هر سیستمی که این‌گونه وظایف را بر عهده دارد، در خطر آلودگی بیشتری است و حفط بهداشت آن نیاز به مراقبت و نظارت بیشتری، نسبت به سازمان‌های اجتماعی دیگر، دارد.

اما از آنجا که قانون توان محدودی در حفظ کیان خانواده و هم چنین نظارت بر بهداشت دو پدیده مذکور را دارد لذا سنن اجتماعی و فرهنگی، که اغلب به مراتب قوی‌تر از قانون عمل می‌کنند، پا به میدان می‌گذارند تا در حد ممکن جلوی عوارض این دو پدیده لازم و پاسدار حرمت خانواده را بگیرند. شیوه رویارویی جامعه با این دو پدیده

الف ـ روسپیگری

چون نقش این مجموعه به‌طور کلی فقط رفع نیازهای جنسی است و هیچ یک از ویژگی دیگر خانواده چون تولید نسل، برآوردن نیازهای عاطفی و شوق و ذوق‌های عشقی و غیره را ندارد لذا در حد فاضل آب یک سیستم ضرورت وجود آن پذیرفته می‌شود. به همین سبب هم جامعه آن را تا حد ممکن از فضای خانواده دور می‌کند تا کمترین آلودگی را سبب شود؛ از جمله هوسرانی افراطی در میان مردان و زنان رشد نکند، و روابط دو جنس فقط در سکس خلاصه نشود و زن تا حد ممکن تبدیل به کالای جنسی نشود و عرضه آن را حتی برای رفع نیازهای اقتصادی زنان محدود کند تا تقاضای بیشتر سبب گسترش آن نشود. این رویه را نه با طرد اجتماعی و اخلاقی روسپیگری انجام می‌دهد بلکه می‌کوشد که روسپی‌خانه‌ها را به دورترین و پرت‌ترین بخش شهر براند. به همین سبب هم دولتمردان آگاه و فعالان اجتماعی می‌کوشند که تا حد ممکن از فشار بر روسپیان کاسته و مقداری از حقوق اولیه انسانی آنان را مراعات کنند و نگذارند فشار اخلاقیات و افراط‌گری‌ها آنان را به زباله‌های اجتماعی تبدیل کند.

ب ـ «صیغه»

به عنوان یک پدیده اجتماعی، همان‌گونه که تشریح شد و برعکس تصور عموم، به عنوان سازمان جایگزین روسپیگری طرح نشده است. به همین سبب گرچه صیغه تقریبا همیشه در متن و بطن جامعه ایران جریان داشته ولی وجود آن هیچ‌گاه منجر به از بین بردن روسپیگری نشده و این دو پدیده به‌طور موازی با یکدیگر عمل می‌کرده‌اند زیرا همان‌طور که گفته شد نقش صیغه جذب روابطی است میان دو جنس که با آن که بسیاری از ویژگی‌های رابطه موجود در خانواده را دارد ولی نهاد خانواده به دلیل یا دلایلی قادر به پاسخگویی آن نیست؛ دلیل یا دلایلی که طیف وسیعی را در بر می گیرد که چند نمونه موجه آن را چنین می‌توان ذکر کرد: زن و مردی که ضمن تمایل به زندگی با یکدیگر امکان ازدواج ندارند یا روابط عاطفی‌ که جبران کمبود آن در خانواده را می‌کند، خانواده‌ای که با وجود مرگ عشق و علاقه میان زن و شوهر هنوز طرفین به دلایل مختلف از جمله وجود فرزندان، نیازهای مالی و غیره خواستار جدایی نیستند. در سوی دیگر این طیف دلایلی وجود دارد که با آن که چندان توجیه اخلاقی و عقلانی ندارند اما به نوعی در جامعه پذیرفته شده‌اند از جمله زیاده‌خواهی جنسی مردانی که به قدرت و ثروت رسیده‌اند و یا تمایل زیبارویانی که چشم طمع به این مزایا دارند یا به دلیل این مزایا شیفته مرد می‌شوند. و این، البته، در حالی است که همه ما می‌دانیم که نه تمام قدرتمندان و ثروتمندان زیاده‌طلبی جنسی دارند و نه همه زیبارویان چشم طمع به مرد قدرتمند یا ثروتمند می‌دوزند.

پدیده «صیغه» در ایران بهترین پاسخی است که به این نوع روابط که با معیارهای اخلاقی جامعه و در قالب سیستم سنتی خانواده اعمال ناهنجار خوانده می‌شود داده شده است. اما مثل هر نهادی که برای تصفیه و پاکسازی یک سیستم تعبیه شده این پدیده نیز نیازمند مکانیسم‌هایی است که آن را کنترل کند. در اینجاست که بار دیگر سنن و اخلاق جامعه عهده‌دار این مهم می‌شوند و می‌بینیم که سنن و اخلاق گرچه صیغه را مثل روسپیگری طرد نمی‌کنند، چون در کنار نهاد خانواده و از همان جنس است، ولی آن را «ناپسند» می‌خواند. سنت و اخلاق به زن صیغه‌ای چنان به حقارت می‌نگرد که کمتر زن خانواده‌دار و یا دختر جوانی به آن تن می‌دهد. از سوی دیگر همین سنت و اخلاق با فشار بر مردان و زدن انگ هرزگی بر آن‌ها و مسخره کردن و سرزنش کردن این افراد، در عمل کاری می‌کند که تنها معدودی از مردان به این رابطه تن بدهند از جمله قدرتمندان و ثروتمندانی که کسی تاب ایستادگی در برابر آنان را ندارد یا چندان در غم نیش و کنایه‌ها نیستند و یا کسانی که چون شیر و گرگ اگر گوشت لازم به آن‌ها داده نشود به شکار گوسفندها می‌روند و امنیت خانواده را سلب می‌کنند، یا تازه به دوران رسیده‌هایی که پول یا قدرت به دست آورده‌اند اما هنوز صاحب چنان اعتبار اجتماعی نیستند که جامعه بتواند به آن‌ها فشار اخلاقی وارد کند و به همین است که می‌گویند آقا شلوارش دوتا شده و به فکر زن دوم افتاده است! و معمولا در این موارد رابطه این تنها زن خانواده نیست که رنجور و ناخرسند و یا خشمگین است بلکه فرزندان و بستگان او و حتی بستگان شوهر او و دوستان خانوادگیشان هم به یاری او می‌آیند تا این شراب را به کام آن مرد چنان ناگوار کنند که هوسرانیش سرمشقی برای دیگر مردان نشود.

شاهد این ادعا میزان گسترش «صیغه» در جامعه است که با آن که همیشه از مشروعیت دینی و قانونی برخوردار بوده اما در عین حال میدان عمل محدودی داشته است. به این معنا که فقط معدود مردانی که دلایل مقبول اجتماعی داشته‌اند و یا کسانی که در غم فشارهای اجتماعی نبوده‌اند اقدام به این کار می‌کرده‌اند و فشار روی زنانی که صیغه می‌شده‌اند هم به حدی بوده که همیشه عرضه کمتر از تقاضا بوده است.اگر آماری در این زمینه در دست نیست خوب است هر کس به جای آن که بر مبنای شایعات و پیرو جنجال‌ها داوری کند نگاهی بیندازد به خانواده‌هایی که می‌شناسد تا ببیند که این امر چقدر مصداق واقعی داشته و آیا این همه ترس از صیغه به دلیل جوسازی و از کاهی کوهی ساختن نبوده است؟ مثل همان لاطاعلاتی که صادق هدایت در «حاجی آقا» سر هم کرده و هر حاجی بازاری را یک آدم متقلب زن‌باره و پول‌پرست جلوه داده است.

با چنین سیستم دفاعی‌ در مورد صیغه، جامعه ایران پس از مشروطه و برقراری حکومت رضا شاه پهلوی قدم به دنیای تجدد گذاشت؛ دنیایی که در آن هر چه سنتی بود زشت بود و هر آنچه مدرن بود زیبا بود و همه همت نظام هم در نفی سنت‌ها بود. البته این تنها ایران نبود که در این گرداب افتاد بلکه همسایگان ما نیز سرنوشتی بهتر از ما نداشتند و آتاتورک الفبای لاتین را خط رسمی کشورش کرد و باعث شد که امروز یک ترک نه فقط قادر نباشد ادبیات خودش را بخواند بلکه حتی اسناد و نوشته‌های سر در کاخ‌ها و مساجد را هم نمی‌تواند بخواند و یک اروپایی هم چیزی از زبانی او که به لاتین نوشته شده نمی‌فهمد.

در چنان فضایی «صیغه» هم مانند هر پدیده سنتی دیگر زشت شد و جامعه چنان با تحقیر به آن می‌نگریست که کم کم تا مرز روسپیگری سقوط کرد و نقشی را که در مورد اصلاح نهاد خانواده داشت از دست داد و بار آن به مقدار زیادی بر دوش روسپیگری افتاد و تنها به شکل ضعیفی در میان مذهبیون به حیات خود ادامه داد. بخش متجدد جامعه تقریبا به‌طور کامل آن را طرد کرد تا جایی که حتی وقتی به اجبار به روابط آزادی که از نظر اخلاقی کاملا نامشروع و غلط می‌دانست تن می‌داد حاضر نبود با قبول صیغه آن را قانونی و مشروع کند. زیرا تن دادن به رابطه‌ای که با معیار خود او یک فساد مدرن بود باز بهتر از قبول یک رابطه مشروع ولی سنتی بود که فقط بازاری‌ها و آخوند‌ها و جاهل‌ها به آن عمل می‌کردند.

نقش صیغه از زاویه آسیب‌شناسی و مقایسه آن با عملکرد جوامع غربی

در این رابطه مفید خواهد بود اگر برای رساندن بهتر مقصود پدیده «صیغه» را با آنچه در کشورهای پیشرفته غربی و در جهان مدرن انجام می‌شود مقایسه کنیم تا با قیاس این دو راه حل آسیب‌شناسانه مزیت صیغه برای ما، به‌ویژه با توجه به ویژگی‌های فرهنگی و اجتماعی ما، روشن‌تر شود.

همان‌گونه که اشاره شد «صیغه» می‌کوشد پاسخگوی روابط خارج از ازدواج باشد که آن‌ها را به سه دسته کلی می‌توان تقسیم کرد:

 ۱ ـ روسپیگری.
 ۲ ـ روابط زنان و مردان غیر متاهل.
 ۳ ـ روابط زنان و مردان متاهل.

۱ ـ در مورد روسپیگری همان‌گونه که ذکر شد «صیغه» با تعریف موجودش پاسخگوی آن نبوده و نیست ولی با انجام اصلاحات کارشناسانه لازم از آن فایده‌ای می‌توان گرفت که از آنچه که در غرب، حتی در بهترین صورت‌هایش، انجام می‌شود کارآ‌تر باشد.

۲ ـ روابط مردان و زنان غیر متاهل

دو گروه در این بخش قرار می‌گیرند:

 ۱ ـ ۲: پسران و دختران جوان.
 ۲ ـ ۲‌: مردان و زنان بیوه و بزرگسال.

اکنون توضیحاتی در مورد هر دوگروه

 ۱ ـ ۲: پسران و دختران جوان

رابطه غیر شرعی دختران و پسران نزد بخش وسیعی از مردم پذیرفته شده نیست و عکس‌العمل‌های تلخ و ناگوار خانواده‌ها در این مورد داستان‌ها دارد ضمن آن که این مساله محدود به خانواده‌های سنتی نیست بلکه بسیاری از متجددین هم به آن تن نمی‌دهند؛ به ویژه اگر پای دخترشان در میان باشد، هر چند در مورد پسرها بسیار آسانگیر هستند؛ اگر مشوق نباشند.

از آنجا که ذات این رابطه قانونی و قراردادی است ـ هر چند که قرارداد میان دو نفر باشد ـ باز هر زمان که دختر احساس کند رابطه جدی‌تر می‌شود می‌تواند از مرد بخواهد که تعهد خود را کتبی یا رسمی‌تر کند و این امر به حل مساله فرزند خواسته یا ناخواسته بسیار کمک می‌کند؛ فاجعه‌ای که در غرب زیر عنوان «حاملگی نوجوانان» مطرح است و مشکل اثبات این که پدر فرزند کیست و یا در آن مورد چه می‌توان کرد مشکلات فراوانی را ایجاد کرده است و دولت در بهترین شکل تنها می‌تواند بر مشکلات اقتصادی آن نظارت کند. درست است که در جامعه ما پذیرش حامله شدن دختری در این‌گونه روابط از نظر اجتماعی بسیار سخت است اما حداقل فرزند «زنازاده» و «نامشروع» خوانده نمی‌شود تا زمانی که زنجیر تعصبات از پای فرهنگ جامعه در این زمینه به تدریج برداشته شود.

از آنجا که در این رابطه نوعی تعهد مطرح است لذا همین امر مهاری خواهد بود بر اسب سرکش هوسبازی‌ها در سنین جوانی که با معیارهای اخلاقی جامعه ما هم همخوانی ندارد. و من بارها در میان متجددانمان دیده‌ام همین که دختری چند دوست پسر عوض می‌کند به او به نظر هرزه و سهل‌الوصل می‌نگرند هر چند این روابط در حد شناخت و آشنایی بوده باشد در حالی که به همین امر در مورد پسران به دیده منفی نگاه نمی‌کنند.

خانم نوشین احمدی نوشته‌اند که مساله «بکارت» همین رابطه را هم برای دختران ناکارآمد می‌کند به ویژه برای «طبقات فرودست که دارای امکانات مالی نیستند که برای حل مساله بکارتشان از جراحی های مرسوم استفاده کنند.»(۱) ایشان باید به خوبی بدانند که مساله بکارت هیچ ربطی به مساله صیغه یا قوانین خانواده ندارد و تنها عامل نگهدارنده آن سنن و اخلاق جامعه است که با تحول آن این سنت کم کم طرد می‌شود. حتی در غرب که به باکرگی دختران، به‌ویژه پس از بیست سالگی، به تمسخر می‌نگرند هنوز دختران کاتولیک در حد قابل ملاحظه‌ای در بند این مساله هستند. ضمن آن که همین مشروعیت رابطه سبب می‌شود که خانواده‌های متعصب حداقل کمتر قصد جان آن دختر را بکنند و همین مشروعیت به مقدار زیادی از طعن و لعن دختری که بکارتش را از دست داده می‌کاهد.

و بالاخره روابط دختر و پسر در جامعه ما، به‌ویژه در شهرستان‌ها و بخش‌های سنتی جامعه که صیغه نقش اصلی خود را دارد، کمتر به رختخواب می‌انجامد و به‌طور کلی رابطه هر چه کمتر مخفیانه و دزدانه باشد بیم عنان از اختیار از دست رفتن و آتش به خرمن افتادن در آن کمتر است.

۲ ـ ۲: مردان و زنان بیوه و بزرگسال

در این بخش صیغه بیشترین و بهترین کاربرد خود را دارد. در ایران کنونی عواملی چند این بخش را گسترده‌تر هم کرده است. جنگ و افزایش زنان بیوه، به‌ویژه بیوه‌هایی که فرزند هم دارند؛ به همراه مشکلات اقتصادی که پای مردان را در تشکیل خانواده لنگ کرده است و این امر بیشتر شامل طبقات فرودست جامعه است و کسانی که مشروعیت رابطه برایشان اهمیت دارد.

دیگر عاملی که از عوارض جامعه مدرن محسوب می‌شود این است که زنان بسیاری با دستیابی به استقلال اقتصادی کم کم در گزینش همسر سختگیر می‌شوند. آنان رابطه موقتی را ترجیح می‌دهند که نیازهای عاطفی و جسمانی‌شان را برآورده کند بی آن که پای‌بند تعهدات سنگین تشکیل خانواده شوند؛ به‌ویژه این که ازدواج را در مواردی مانعی بر سر راه موفقیت‌های شغلی خود می‌یابند.

نکته‌ای در حاشیه: رابطه جنسی، امری در حوزه خصوصی شهروندان.

خانم نوشین احمدی، مثل بسیاری از زنان و مردان آزاداندیش، بر آن هستند که «رابطه جنسی شهروندان جامعه متعلق به حوزه خصوصی است.» در حالی که صیغه وسیله‌ای در دست دولت برای کنترل و مهار این رابطه می‌شود. من با ایشان کاملا موافقم. اما از آنجا که من عملگرایی و واقعیت‌پذیری را بر آرمانگرایی و سر بر دیوار کوبیدن اخلاقی برتری می‌دهم می‌گویم واقعیت آن است که در حال حاضر چنین حکومتی بر سر کار است و پشتوانه زورگویی و دخالت او هم نه فقط اسلحه و چماق پاسداران و ماموران امر و نهی بلکه تعصبات و باورهای مردسالارانه بخش وسیعی از جامعه ما است؛ همان تعصباتی که در بیشتر موارد از عمل دولت هم خشن‌تر و سخت‌تر است.

سرزنش من بر متجددان غافلمان که در صف اول مبارزه با طرح صیغه آقای رفسنجانی ایستادند از همین زاویه است زیرا آن طرح فرصتی طلایی بود تا درست به همین خواسته دست بیابیم. وی با استناد به احکام مذهبی مسئولیت رابطه را به حد توافق لفظی زن و مرد، آن هم به هر زبان که می‌دانند و بدون شاهد، تقلیل داده بود. با حمله بی‌امان به آن طرح و بیمناک کردن هر مصلح دیگری که خیال داشته باشد به این وادی قدم بگذارد به دست شحنه مست تیغ دادیم که حال بر سر هر کوی و برزن مدرک رسمی ازدواج موقت از مردم بخواهد و کاری را که می‌توانست کاملا به قلمرو خصوصی برود و سنت استواری هم در فرهنگ دینی و اجتماعی ما داشت و هیچ‌گاه تا تشکیل این حکومت مربوط به دولت هم نبود با دوستی خاله خرسه در قلمرو عمومی نگهداشتیم و با آرمانگرایی گرهی را که با دست باز می‌شد چنان محکم کردیم که حال برای بازکردنش باید دندان‌هایمان را خرد کنیم.

۳ ـ روابط زنان و مردان متاهل. همه هیاهوها و حمله‌ها به صیغه مربوط به همین مورد است. مهمترین ایرادهایی که مخالفان صیغه در این مورد میگیرند از این قرار است:

۱ ـ ۳‌: حق زنان در برقراری رابطه با چند مرد

اگر مردان مجاز به داشتن رابطه با بیشتر از یک زن هستند چرا زنان هم نتوانند چنین کنند؟ این حکمی اخلاقی و چنان از واقعیت اجتماعی به دور است که من هیچگاه زنی و مردی را ندیده‌ام که واقعا و به‌طور جدی خواهان آن باشد و، بر عکس، دیده‌ام که حتی اخلاقیات این مدعیان هم این امر را در عمل درست نمی‌داند. به هر حال از آنجا که صدور حکم اخلاقی از قلمرو این قلم بیرون است امکان چنین فرض عدالت‌خواهانه‌ای را از منظر عمل و واقعیات اجتماعی حوالت می‌دهم به روزی که «فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو در اندازیم.»

۲ ـ ۳‌: قوانین زن‌ستیز

خانم نوشین احمدی نکته بسیار با ارزشی مطرح می‌کنند و شرح این تبعیضات را در قانون کشور در جزوه‌ای تحت عنوان «تاثیر قوانین در زندگی زنان» به همراه دوستان شان در کمپین یک میلیون امضاء گردآوری کرده‌اند؛ از جمله شرط رضایت پدر در ازدواج دختر، حق انحصاری مردان برای طلاق، حق سرپرستی فرزندان، چند همسری، نابرابری دیه و ارث و سن مسئولیت کیفری و شهادت دادن و حتی حمایت قانون از قتل‌های ناموسی. ضمن پذیرش و محکوم کردن همه این قوانین ستمکارانه و مردسالارانه تنها مساله‌ای را که در این قوانین ناعادلانه در رابطه مستقیم با صیغه می‌بینم مساله چند همسری است که در اینجا به آن می‌پردازم و بر آن هستم که بر عکس تصور عموم و سر و صداهای بسیار، «صیغه» نه تنها باعث افزایش چند همسری نیست بلکه مانعی در راه رشد آن است.

ایشان درست می‌گویند که حق انحصاری مردان در طلاق و مساله سرپرستی فرزندان در عمل زن خشمگین و تحقیر شده از دیدن رقیبی به نام همسر دوم یا صیغه را مجبور می‌کند که خون دل خورده و دم برنیارد اما مبارزه برای اصلاح آن قوانین ربط چندانی به مساله صیغه ندارد و چنان که خواهد آمد در این مورد بیشتر احساسات و تبعیت از جو روز و زشت دیدن هر امر سنتی است که سبب این هراس شده تا واقعیت عملکرد صیغه.

۳ ـ ۳‌: عاملی برای تایید و تشویق مردان در راندن اسب سرکش هوسبازی

همان‌گونه که پیشتر گفته شد آنچه بر این اسب سرکش مهار زده و یا می‌زند سنن و اخلاقیات جامعه و اعتبار نهاد خانواده است و نه قانون. زیرا در هیچ جامعه‌ای این رابطه جرم نیست و هیج زنی در هیچ کشوری به جرم ایجاد این رابطه نمی‌تواند مردی را به پیشگاه قانون بکشاند. و اگر بکشاند آنچه در نهایت به دست می‌تواند بیاورد جدایی و طلاق است که با اصلاح قانون طلاق و خروج آن از اختیار کامل مرد و حوالت آن به دادگاه، زنان ایران نیز در این رابطه به حقوق خود دست می‌یابند. و همان‌گونه که می‌دانیم اصلاح این قانون به ده‌ها دلیل مورد توجه فعالان حقوق زنان است که تا به حال هم موفقیت‌هایی به دست آورده‌اند.

اما واقعیت نشان می‌دهد که رشد این‌گونه روابط ارتباطی با حق طلاق و تساوی حقوق زنان و غیره ندارد. و آمار این روابط در غرب به خوبی بیانگر این امر است. و باز آنچه مانع برقراری این گونه روابط است استحکام روابط درونی خانواده و فشارهای اجتماعی است والا در بسیاری از موارد طرفین سعی می‌کنند اساس خانواده را که برای آنان ارزش دارد حفظ کنند و تمام پیوند میان دو همسر و مساله فرزندان را در اثر یک رابطه هوسبازانه از هم نگسلند.

من به خوبی با این بحث که خانم نوشین احمدی مطرح می‌کند آشنا هستم که خلاف قانون نبودن یک امر و قانونی بودن امری دیگر و این که با قانونی کردن قبح مساله از بین می‌رود، اما پاسخ من آن است که مگر صیغه عمری در ایران شرعی و قانونی نبود در حالی که گسترش نیافت و اخلاق جامعه، حتی در اوج مردسالاری خود، آن را مهار می‌کرد؛ همان اخلاقی که در غرب که این روابط در آن خلاف قانون نیست هم همین عمل را می‌کند؟

بنابراین، عوامل این زیاده‌خواهی و رشد آن را در جای دیگری باید جست؛ از جمله در میان نوکیسه‌هایی که اعتبار اجتماعی ندارند تا جامعه بر آن‌ها فشار بیاورد یا قدرتمندانی که همیشه تا حد ممکن اسب خود را می‌رانده‌اند و باز هم اگر مهاری بوده همین اخلاقیات جامعه بوده و بالاخره گرایشی به زدودن هر چه بیشتر لذت فردی که از عوارض زندگی مدرن است و مهار آن از عهده اخلاق نوین بر می‌آید و نه قانون. و در این رابطه صادقانه باید گفت که در دنیای کنونی تنها مردان نیستند که در این زمینه ترکتازی می‌کنند بلکه زنان بسیاری هم به طمع لذت و ثروت و زیباپسندی و غیره به این میدان قدم گذاشته‌اند و با قدرت‌یابی زنان هر روز هم بر این جمع افزوده می‌شود.

در جامعه مردسالار قوانین اخلاقی را هم چون قوانین دولتی و شرعی مردان می‌نویسند از این رو زنان مکانیسم‌های دفاعی ایجاد می‌کنند که تا حد ممکن جلو زیاده‌روی‌ها را بگیرند به‌ویژه که ـ همان‌گونه که آمد ـ زنان خود در این روابط نقش دارند و آنان را یکسره قربانی و کالای جنسی تصویر کردن قضاوتی است خطا و یکسونگرانه؛ هر چند دست بالا در این بهره‌گیری با مرد است.

اما همان‌طور که گفته شد این‌گونه روابط به دلایل بسیار و بنا به خصلت زن و مرد اجتناب‌ناپذیر است؛ از جمله این که هر جا زنان حقوق و در حقیقت قدرت بیشتری می‌یابند بر تعداد این‌گونه روابط افزوده می‌شود تا از مقدار آن کاسته شود. زیرا این بار تنها مردان نیستند که زیاده‌خواهی می‌کنند و یا به تنگ آمده از فضای تیره و بی‌عشق و ناکارآی خانواده به دنبال بوی عشق به گلزاری دیگر سر می‌کشند بلکه زنان هم راهی همین وادی شده‌اند. از جمله در ماجرای آقای بیل کلینتون بر جامعه آمریکا معلوم شد که «گر حکم شود که مست گیرند ـ در شهر هر آن که هست گیرند» و آمارهایی بر ملا کرد که بیش از ۷۰ درصد مردان و زنان متاهل آمریکا، با تمام تکیه شدید جامعه بر حرمت خانواده و حمایت شدید قانون و عرف از تک‌همسری این‌گونه روابط یا به قول خودشان affairs را داشته‌اند. هر چند بعدها ایرادهایی بر نمونه‌گیری‌ها وارد شد و گفته شد که رقم واقعی می‌باید کمتر از این باشد. و صد البته که چنین رقمی برای یک جامعه سنتی، با تمام ویژگی‌های مردسالارانه‌اش و مشروع بودن صیغه و چند همسری در آن، قابل تصور هم نیست.

۴ ـ ۳: افزایش چندهمسری

بسیاری از مدافعین حقوق زنان در ایران بر آن هستند که «صیغه» باعث رشد چند همسری می‌شود؛ از جمله خانم نوشین احمدی به آماری استنناد می‌کند که نشان می‌دهد تا پیش از انقلاب چند همسری حدود یک در صد بوده و حال به حدود دو و نیم درصد افزایش یافته است که ظاهرا این رقم صیغه را نیز در بر می‌گیرد. توجه کنیم که در قانون خانواده پیش از انقلاب مساله صیغه مطرح نشده بود که آن را قانونی یا غیر قانونی بخوانند. در حقیقت ناگفته از الگوی غربی پیروی شده بود که «شتر دیدی ندیدی». لذا در میان اقشار مذهبی و بخش‌های سنتی جامعه که این‌گونه روابط آزاد را بر نمی‌تافتند صیغه به قوت خود عمل می‌کرد اما با این وجود به همان دلایلی که در مورد قدرت سنن اجتماعی و فشارهای فرهنگی ذکر شد رقم چند همسری به سختی تا مرز یک در صد می‌رسید.

ساده انگاری است اگر رشد چند همسری در دوران پس از انقلاب را تنها به دلیل مشروعیت صیغه بدانیم و بر عوامل اصلی این افزایش چشم بپوشیم. از جمله پس از انقلاب که شحنه تیغ بر کف بر سر هر کوی و برزن ایستاده تا اراده‌گرایانه و تنگ‌نظرانه احکام اخلاقی و شرعی خود را بر جامعه تحمیل کند و با همه وجود راه‌های عمل نهاد‌های آسیب‌شناسانه را بسته است، ناگزیر برقراری بسیاری از این روابط که پیشتر نیازی به مشروعیت و قانونی شدن نداشت حال به سوی صیغه رانده شده‌اند و کوره راهی که در شکل سنتی خود راه بیرون شدی بود برای موارد خاص، اکنون به عنوان یک راه اصلی مورد استفاده قرار گرفته است. باید توجه داشت که جنگ نیز بر خیل بیوگان افزوده و با وجود مشکلات اقتصادی سن ازدواج به سی سالگی و چهل سالگی رانده شده است. به این دلایل و دلایل دیگری که زاییده عملکرد حکومت دینی و شرایط اجتماعی موجود است آمد و شد در این کوره راه چنان شدت گرفته که گرد و خاک حاصل از آن راه نفس را بر بسیاری، به‌ویژه بخش متجدد جامعه، تنگ کرده و زنگ خطر افزایش چند همسری را برای بسیاری از کوشندگان حقوق زنان به صدا در آورده است.

نگاهی دقیق‌تر به پدیده صیغه معلوم می‌دارد که صیغه ـ همان‌گونه که نامش نشان می‌دهد ـ «ازدواج موقتی» است که نه تنها باعث افزایش چند همسری نمی‌شود بلکه کوچه‌ای است برای گریز از مساله چند همسری و ترفندی است آسیب‌شناسانه برای برداشتن باری از دوش چند همسری که به نظر می‌رسد در دیگر جوامع اسلامی که در آن‌ها این گریزگاه وجود ندارد شایع‌تر است. از جمله شواهدی که چنین ادعایی را ثابت می‌کند مساله ارث است و حقوقی که شارع برای همسر عقدی تعیین کرده است (هر چند این حقوق مربوط به زمانی است که مردان تنها نان‌آور خانه و سرپرست و سالار خانواده بوده‌اند و در این ایام با توجه به خواسته زنان در مورد حقوق برابر با مردان و ویژگی‌های جوامع نوین، این قوانین ناعادلانه است و نیاز به تجدید نظر اساسی دارد) در حالی که زن صیغه‌ای ارثی نمی‌برد و این همه فریاد مدافعین حقوق زنان در این مورد حاصل غفلت آنان از ماهیت این رابطه است؛ رابطه‌ای که در آن زن قرار نیست شریک زندگی مرد باشد و حتی مادر فرزندانش باشد (مگر در موارد استثنایی و از جمله نازایی زن عقدی) بلکه قرار است در این پیوند موقت کامیابی‌ای صورت بگیرد و بده بستانی عاطفی یا جنسی که به دلایل گوناگون نهاد خانواده توان پاسخگویی به آن را ندارد و هم چنین به دلایلی که ذکر شد صیغه در قلمرو عمل حکومت نبوده است و تنها وقتی فرزندی از آن حاصل می‌شود دولت یا شرع اگر لازم می‌شد برای حفظ حقوق فرزند که می‌باید همسان فرزندان عقدی باشد وارد عمل می‌شد. دخالت دولت پس از انقلاب امری است نوین، و حاصل شرایطی دیگر. و برگرداندن این قطار روی ریل اصلی خود به ترفند خاص آن هم نیاز دارد.

نتیجه گیری

همان گونه که گفته شد جامعه نگاه «تحقیرآمیز»ی به صیغه داشته که این خود مکانیسم دفاعی جامعه برای جلوگیری از رشد آن و محدود کردن عملکرد آن به قلمرو آسیب شناسانه بوده است. پس از مشروطه و آرزوی رسیدن به دنیای متجدد سبب شد که هر چه سنت بود زشت انگاشته شود و این آفت دامنگیر صیغه هم شد و ؛ آن را زشت تر کرد تا جایی که در میان متجددان گاهی همردیف فاحشگی شد. آن هم نه روسپیگری در غرب که بسیاری از متجددین با تفاهم به آن می نگریستند.

اما پس از انقلاب و عملکرد حکومت برخورد به این پدیده به سطحی نوین کشانیده شد. از سویی انقلاب مذهبی بند بلکه غل و زنجیر فرهنگی و اعتقادی را از پای زنان برداشت و به آنان مجوز حضور در صحنه اجتماع را داد و همین سبب شد که تعداد دانشجویان دختر بیش از دانشجویان پسر شود و زنان در تمام زمینه ها به ستیز همه جانبه علیه مردسالاری برخیزند و خواستار حقوق مساوی با مردان شوند و از سوی دیگر آنان که این غل و زنجیر فرهنگی قرون را از پای زنان برداشتند خود مردانی عقب مانده و مردسالار بودند که ذهنیتشان در همان قرون گذشته درجا می زد. ذهنیتی که در مقاله «سکسی ترین انقلاب جهان» شمه ای از آن را بازگو کرده ام. و این که چگونه در این انقلاب جلو رفتن و عقب رفتن روسری زنان در هر برهه از زمان معیاری شد برای ارزیابی میزان آزادی در جامعه در آن زمان. و رابطه جنسی نامشروع جرمی شد در پرونده هر مخالف سیاسی نامدار.

این ستیز پی گیر زنان با حاکمانی که اراده گرایانه افکار عقب مانده خود را می خواهند بر جامعه تحمیل کنند سبب بدبینی شدید زنان به حکومتیان شده است و هر چه زنانی آگاه تر و متجددتر هستند این بدبینی هم بیشتر است.

بدین سان هر چه را که دولتیان پیشنهاد می کنند زنان و مدافعان حقوق آنان بدبینانه و خشمگینانه آن را رد می کنند که به قول معروف «مار گزیده از ریسمان سیاه و سفید می ترسد.» صیغه نیز شامل یک چنین حکمی شد و این بدبینی سوار بر آن سابقه تاریخی آن را چنان مطرود کرد که عکس العمل ها همه احساساتی شد و کسی را دیگر گوشی برای شنیدن سخن منطقی نبود و شاید هنوز هم نیست. اما صاحب این قلم امیدوار است عواملی چند زمینه بحث منطقی در این مورد را تا حدودی فراهم آورد. نخست اعتماد به نفسی که مبارزان زن پیدا کرده اند و می رود که کم کم از دام مواجهه های عکس العملی نجات یابند. دوم عمق فاجعه ای که اعمال حکومت و عکس العمل مردم به آن به بار آورده است و بسیاری را به فکر چاره جویی انداخته است تا برای این روابط جنسی روز افزون بی بند و بار آفت زا چاره ای بیندیشند.

جان کلام این نوشتار چنین است:

1 ـ روسپیگری: صیغه برعکس فهم عموم جای نشین روسپیگری نیست اما با استفاده بهینه و کارشناسانه از آن یکی از بهترین راه حل ها را برای این پدیده ناگزیر و تاریخی می توان به دست آورد. کسانی که اراده گرایانه و از سر تعصب کمر به نابودی آن بسته اند باید بدانند که تنها دستآوردشان توزیع این ناهنجاری در سطح جامعه و آلوده کردن تمام فضاهای جامعه است. بر پا کردن دارها در اوایل انقلاب به این منظور علاوه بر ارتکاب جرم و قربانی کردن قربانیان جامعه نشان یک نادانی ژرف و سخت آفت زا بود.

2 ـ روابط خارج از شبکه ازدواج یک واقعیت اجتناب ناپذیر همه جوامع بشری است و پذیرش قانونی آن هیچ نقشی در رشد و کاهش آن ندارد بلکه ده ها عامل دیگر اجتماعی و اقتصادی نقش آفرینان اصلی آن هستند. روسپیگری پاسخگوی بخش کوچکی از این نیاز است لذا پاسخگویی به آن با احکام اخلاق انتزاعی سر به دیوار کوبیدن است در حالی که صیغه مناسب ترین راه حل ها را در این زمینه فراهم می آورد.

3 ـ صیغه مساله روابط دختران و پسران و زنان و مردان مجرد را به بهترین شکل ممکن پاسخ می دهد. صیغه به طور سنتی یک امر خصوصی شهروندان بوده و به هیچ عنوان در حوزه عمومی و محل دخالت حکومت نبوده است ولی حکومت دینی موجود به پشتوانه تعصبات جامعه آن را تحت نظارت عوامل خود در آورده است بی آن که برای این کنترل دولتی هیچ مجوز شرعی داشته باشد لذا اگر روشن اندیشان ما پیشداوری ها و احساسات خام را کنار گذارده و به واقعیت ها رو کنند آسان ترین و منطقی ترین راه حل ها را در صیغه می توانند پیدا کنند؛ راه حل هایی که به مراتب از راه حل مرسوم در غرب که خیلی از متجددان ما را به آن حوالت می دهند کارآتر است.

4 ـ درست است که حکومت دینی این پدیده خصوصی را به قلمرو دولتی در آورده است اما باید توجه شود که آنچه عامل اساسی در تحریم روابط زنان و مردان مجرد است تعصبات فرهنگی و اعتقادی مردم است که قدرتی ده ها برابر بیشتر از قدرت حکومتی دارد و همان گونه که گفته شد دخالت حکومتی هم متکی بر آن باورهاست که گه گاه به خشن ترین وجه ممکن خود هم ظهور می یابد و این پدیده ویژه ایران هم نیست. اما اگر مبارزین اجتماعی ما هشیاری کافی به خرج دهند این سیاست منفی را تبدیل به مثبت ترین سیاست ها می توانند بکنند زیرا اگر حکومت دینی با توجیهات شرعی صیغه را بپذیرد و همان گونه که در طرح آقای رفسنجانی آمده بود آن را کاملا از نظارت هر قدرتی بیرون برده و محدود به رضایت لفظی دو طرف کند راهی برای مقابله با مقاومت ها و تعصبات خانواده ها نیز باز می شود. ما این تجربه مفید را در مورد استفاده از وسایل پیشگیری از حاملگی، سقط جنین، امکان تحصیل دختران و غیره بخوبی آزموده ایم. مانع اصلی در تمام این موارد باورهای دینی و فرهنگی است لذا اگر مذهب مشروعیت این اعمال را بپذیرد این کوه عظیم یخی تعصبات با سرعت و در حد غیر قابل انتظاری آب می شود. در اکثر موارد وقتی دختری در معرض اتهام رابطه نامشروع قرار می گیرد خانواده او با توجه به شرایط زمان با آن به نوعی همدلی دارند اما آن را حرام و باعث ننگ و آبروریزی می دانند. لذا اگر در این موقع دختر و حتی گاه پسر بتواند بایستد و بگوید که کار خلاف شرعی انجام نداده و حرام خدایی را حلال نکرده است و پشتوانه این ادعایش هم تایید حکومت و مراجع دینی باشد بسیاری از شمشیرها و تعصبات غلاف می شود.

5 ـ قلمرو خصوصی بدون مشروعیت قانونی. روابط زنان و مردان مجرد به دلایلی که گفته شد نه تنها اجتناب ناپذیر که رو به گسترش است. هر چقدر این روابط پنهانی تر و غیرقانونی تر باشد بیشتر به سوی رابطه جنسی میل پیدا می کند و درصد روابطی که به رختخواب می انجامد در روابط دزدانه بسی بیشتر از روابط آشکار است. آماری که سازمان ملی جوانان که زیرنهاد ریاست جمهوری است اعلام کرده مبین عمق این بحران است. بر طبق این آمار 25 درصد روابط دختران و پسران به رابطه جنسی می انجامد و وحشتناک آن که 13 درصد آن ها سبب حاملگی های ناخواسته شده است. که هر دوی درصدها برای هیچ یک از جوامع غربی قابل تصور نیست. علاوه بر تقلیل این بخش وسیع از روابط دخترها و پسرها به رابطه جنسی هر کس می داند که هر مورد آن چه فاجعه ای برای دختر و حتی پسر و خانواده هاشان به بار می آورد که آسان ترین آن سقط جنین دزدانه و غیربهداشتی است. اگر طبق همان آمار 15 میلیون دختر و پسر در آستانه ازدواج در کشور باشد وسعت فاجعه واقعا نگران کننده است.

مدافعان حقوق زنان باید برای خود روشن کنند که با طرد «صیغه» در زمان آقای رفسنجانی و پافشاری بر خوش خیالی رفع تعصبات و رسیدن به مرز جوامع غربی در پذیرش روابط آزاد دختران و پسران ـ آن هم نه در تهران و بخش متجدد آن بلکه در شهرستان ها و میان مردم عادی ـ با این همه حاملگی ناخواسته و روابط ناسالمی که تکیه اصلی آن ارضای خواسته های جنسی است چه راه حل عملی و ممکن را برای جامعه ایران ارایه می دهند. آیا آنان با طرح خطر سوء استفاده مردان متاهل که همان گونه که نشان داده شد بیشتر یک خطر خیالی است ثا واقعی و این که حتی در صورت درست بودن ادعاشان «به خاطر دستمالی قیصریه را به آتش نکشیده اند؟.»

6 ـ صیغه خطری برای کیان خانواده نیست. همان گونه که بحث شد روابط خارج از ازدواج واقعیت اجتناب ناپذیر است که البته در جامعه مردسالار شامل زنان شوهردار نمی شود. و نشان داده شد که این روابط نه تنها چند همسری را گسترش نمی دهد بلکه آن را محدود می کند و بالاخره راه مقابله با این پدیده از یکی از این دو راه بیرون نیست: یا چون کبک باید سر خود را زیر برف کرد و انکارش کرد یا باید آن را پذیرفت و با پذیرفتن آن و یافتن راه حلی برای آن از عوارض آن کاست. مورد اول باعث پنهان کاری و نفاقی فراگیر می شود که حتی در جامعه آمریکا وسیله ای برای باج گیری از سیاستمداران شده است چه رسد به جوامعی مثل ایران که قتل های ناموسی هم بر آن افزوده بشود.

7 ـ خانم نوشین احمدی خراسانی پذیرش صیغه را در گرو اصلاح حقوق نابرابر زنان در مورد طلاق، ارث، چند همسری، سرپرستی فرزندان و غیره قرار داده اند و همه تلاش من بر آن بود که نشان دهم که صیغه نقش مهمی در ایجاد یا پاسداری از این نابرابری ها ندارد و مبارزه با این نابرابری ها را در گرو صیغه قرار دادن امری معقول نیست و آن مبارزات می تواند و می باید راه مستقل خود را با تمام نیرو ادامه دهد. به ویژه اصلاح قانون طلاق که در آن حق مطلق به مرد داده شده است. قانونی که سرچشمه گرفته از یک نظام کاملا مردسالارانه است و هیچ گونه توجیهی در این زمانه ندارد. زیرا اگر زنی به هر دلیلی خواستار زندگی در کنار مردی نیست به اجبار نگهداشتن او چون غل و زنجیر کردن اوست. و بالاخره چون صیغه امر پنهانی و دزدی و غیرقانونی نیست لذا در مورد قانون طلاق نیز می باید پاسخگو باشد. به هر حال مساله صیغه برای حاکمان آنقدر اهمیت ندارد که برای پذیراندن آن حاضر به دادن امتیازاتی به زنان بشوند. در حقیقت آنان که سنگ صیغه را به سینه می زنند خیرخواهان جامعه هستند که برای پیشگیری از ناهنجاری ها و سالم کردن روابط زنان و مردان با توجه به شرایط موجود ایران خواستار آن هستند. لذا مخالفان با آن باید بگویند که اگر صیغه را رد می کنند راه حل ممکن و نه آرمانی آنان برای جامعه ایران با این حکومت چیست.

8 ـ از آنجا که هیچ قانونی و راه حلی بی نقص نیست و همان گونه که نشان داده شد کارکرد اصلی صیغه در جامعه ما مربوط به مردان و زنان مجرد است نه برعکس تصور عمومی خانواده ها، لذا مخالفان با صیغه باید روشن کنند که چرا ضررهای صیغه برای کلیت جامعه بیشتر از فواید آن است و ارزیابی دستآوردهای خود را در مخالفت پی گیر و پر از شور و احساس با این پدیده ارزیابی واقعی کنند.

آیا زمان آن نرسیده که آنان کلاه خود را قاضی کنند و نگاهی نو به این پدیده بیندازند و به جای پیروی از جو زمانه و حوالت ما به جوامع دیگر در محکوم کردن این سنت مفید به بررسی غیرمتعصبانه آن بپردازند؟ و با بحث و تحلیل این پدیده آسیب شناسانه مورد پذیرش فرهنگی و دینی جامعه نواقص آن را برطرف کرده و مصرف بهینه از آن را ممکن سازند و به آن به عنوان یک سیاست دولتی نگاه نکنند بلکه به عنوان راه حلی که جلوی دست اندازی و کنترل دولتی بر روابط جنسی را می گیرد نگاه کنند و به کمک صیغه نه تنها بار دیگر روابط جنسی مردان و زنان را به جایگاه اصلی خود که حوزه امور شخصی شهروندان است هدایت کنند بلکه با بهره گیری مناسب از خصوصیت دینی بودن حکومت سد بسیاری از تعصبات جنسی مردم را هم بشکنند و جلو بسیاری از خشونت های ناموسی را بگیرند و از تریاق تلخ داروی شفابخش فراهم آورند.

کلام پایانی را به انگیزه نگارش این مطلب تخصیص می دهم. هر چند در آن نکته ای نیست که در متن نیامده باشد ولی شاید برجسته کردن آن از پاره ای از برداشت های نادرست بکاهد.

انگیزه نگارش

 گر مرید راه عشقی فکر بدنامی نکن
 شیخ صنعان خرقه رهن خانه خمار کرد

انگیزه نگارش این مطلب و خود را آماج احتمالی تیرهای بسیاری که از کمان خشم رها می شود و اغلب زهرآگین هم هست قرار دادن بیمی است چند که سالیان درازی است ذهن مرا به خود مشغول داشته است.

1 ـ فرصت سوزی ها. کج فهمی از «ازدواج موقت» و خشمی که بیشتر از پیروی از مد زمانه و گرته برداری از آنچه که جهان متمدنش می خوانند نشات گرفته است تا فهم و اندیشه، در سه دهه گذشته «فرصت سوزی»های چندی را سبب شده است. فرصتی چند برای آن که به روابط جنسی زنان و مردان در جامعه سامانی ببخشد و برای ناهنجاری های آن راه حلی بیابد. طرح مساله صیغه در زمان آقای هاشمی رفسنجانی و طرح پیشنهادی «خانه های عفاف» چند سال بعد از آن در زیر فشار پویشگران حقوق زنان و متجددین ما در نطفه خفه شدند. و بی آن که فرصتی برای طرح و بررسی بیابند به زباله دانی انداخته شدند.

2 ـ هجوم و ایلغار غیرمنصفانه و خشمگینانه بر سنتی که بهترین شیوه رویارویی با ناهنجاری های جنسی بیرون از نظام خانواده را تا به حال ارایه داده است. سنتی که نقش اصلی آن پاسداری از کیان خانواده بوده و نه تضعیف آن. اما از آنجا که بخش متجدد ما به طور کلی فهم درستی از سنت ندارد و سنت خوب و بد را یکجا به دور می ریزد در این مورد هم به جای اصلاح یک سنت کارآ کمر به نابودی آن بست.

3 ـ امید آن که با شناخت بهتر از صیغه یا ازدواج موقت مدافعین حقوق زنان و تلاشگران اجتماعی دیگر دست از احکام انتزاعی برداشته و چون روی دیگر سکه متعصبین و متحجرین دینی و یا مردسالاران سنتی عمل نکنند. به ناهنجاری های جنسی ذکر شده به عنوان فساد و انحراف ننگرند و بدانند که رشد این ناهنجاری ها لازمه زندگی جدید و شکستن قالب های مردسالارانه جامعه و نگاه کردن به روابط زن و مرد از دیدگاه نوین است. لذا در تمام طول این نوشتار سخن از «ناهنجاری» رفته است که به برداشت من بار ارزشی ندارد زیرا چه بسیار هنجارها که خود منفی و نادرست هستند. هم چنین تمام تلاش من بر این است که نشان دهم برای رویارویی با این ناهنجاری ها نیاز به گرته برداری از جوامع غربی نیست که نه «مرغ همسایه غاز است» و نه «چمن او سبزتر». و این که «کهن جامه خویش آراستن ـ به از جامه عاریت خواستن» به ویژه وقتی که این کهن جامه بهترین راه حل هم باشد.

4 ـ و بالاخره این نوشتار اساسا بر سر آن نیست که مدافعان حقوق زنان را به آرامش و آرام گفتن فراخواند که ستمدیده دلسوخته، آن هم زمانی که قشری ترین افکار می خواهد عنان زندگی آنان را به دست گیرد، نه به چنین نصایحی گوش می دهد و نه سخن به ملایمت در گوش کسی که خود را به ناشنیدن زده است و یا لایه های چرک قرون راه گوش او را بسته است اثری دارد بلکه باید فریاد کرد و خروش پرخشم سر داد تا صدا به جایی برسد. و این سخن نه از سر محافظه کاری است و نه به قصد پوزش خواهی بلکه هشداری است که فرق است میان فریاد به عنوان شیوه مبارزه تا فریاد به عنوان هدف مبارزه. اولی برای افزودن اثر است و دومی نشات گرفته از خشم کوری که مانع دیدن سوارانی می شود که در کمین نشسته اند و افقی که در پس این غبار گم می شود.

5 ـ و بالاخره این باور من که هر آنچه را که بر آفتاب نیاوریم و به قلمرو تاریکی و ناگفته ها برانیم بر اثرات منفی آن می افزاییم. هر چند این آزموده عقلی، به هزاران بار را، احساسات و پیشداوری ها در موارد بسیاری نادیده می انگارد و در نتیجه افراد و جوامع از این برخوردهای احساسی زیان های فراوان می برند.

16 سال پیش نگاشته شده

درباره این وبلاگ

هدف اصلی این وبلاگ که در بین روزنوشته‌هایم مورد توجه بنده بوده؛ بیان مسائل نظری و خبرهای پیرامون «ازدواج موقت» است.

لازم می‌دانم اعلام کنم که نویسنده این وبلاگ هیچ فرد یا موسسه‌ای را در هیچ‌جای ایران برای یافتن همسر موقت سراغ ندارد و فعالیت همسریابی (موقت و دائم) هدف این وبلاگ نیست.

بیشتر...

برای مشاهده نسخه کوچک و مخصوص موبایل این سایت، کافی است آدرس manmote.com را در موبایل خود وارد کنید.

برای اطلاع از مطالب جدید وبلاگ، ما به شما feed (یا همان rss) را پیشنهاد می‌کنیم. اگر نمی‌دانید فید چیست، اینجا را کلیک کنید

Post RSS feed

روش دیگر که مخصوص پیرمردها! میباشد، دریافت متن مطالب جدید در ایمیل شماست. بدین منظور، ایمیل خود را وارد کنید


برای تازه واردین

چند مطلب مهم

بخش نظرات غیر فعال است
در صورتی که فرمایش خاصی دارید، از فرم ارتباط با ما استفاده نمایید







فارغ التحصیل دانشگاه هستم و توفیق طلبگی رسمی را نداشته‌ام. در این سایت علاوه بر نوشته های روزانه در موضوعات مختلف، سعی بر این بوده که بیشتر به مطالب و اخبار مرتبط با ازدواج موقت پرداخته شود.

در زمینه احکام و روایات مربوطه علاوه بر مطالعات شخصی، از راهنمایی‌های دوستانی فاضل نیز استفاده کرده‌ام که از همه آنها تشکر می‌کنم.

باز هم لازم می‌دانم که اعلام کنم هدف هم ابلاغ صحیح مطالب مربوط به ازدواج موقت است نه ترویج عملی و رساندن افراد به هم.

اگر در زمینه این هدف می‌توانید به بنده کمک کنید یا سوالی در این باره دارید که با جستجو در مطالب وبلاگ نتوانستید پاسخ آن را پیدا کنید، می‌توانید از طریق آدرس الکترونیکی manmotecom در جیمیل با ما ارتباط برقرار کنید یا از طریق فرم زیر:

نام شریف شما

آدرس الکترونیکی (جهت دریافت پاسخ)

فرمایش شما