سالروز میلاد حضرت معصومه سلام الله علیها را به همه دوستداران حضرتش تبریک میگویم.
خیلیها میپرسند چرا حضرت معصومه ازدواج نکرد؟ دو مطلب در پاسخ به این مطلب:
_______________________
پینوشت: بدلیل اینکه شاهد حذف برخی مطالب وبلاگهای دیگر و از کار افتادن لینک مطلب هستم، صلاح دیدم که دو مطلب لینکهای مورد اشاره در بالا رو اینجا کپی کنم.
«این حضرت معصومه رو میبینی؟... اصلاً بهترین کار رو ایشون کرد به خدا!... پاک زندگی کرد و تن به ازدواج نداد!»
این سخنی بود صادره از یک دختر دانشجو، خطاب به دختر دانشجوی بغلدستیاش در سرویس دانشگاه، زمانی که اتوبوس به سمت گنبد حرم حضرت(س) روان بود...
1. آیا منقولات تاریخی، جزء مسلمات اعتقادی است!؟
گفتهاند دختران حضرت کاظم(ع) (بعضاً یا کلاً) ازدواج نکردند اما آیا سند معتبری هم بر این امر وجود دارد؟ روشن است که صرف وجود یک نقل تاریخی، در مقام اثبات امری اعتقادی، کفایت نمیکند و نمیتوان به صرف وجود یک یا چند نقل تاریخی بدون بررسی شرایط حجیتشان، به وقوع یا عدم وقوع امری خارجی معتقد شد
2. بر فرض ثبوت این مورد از حیث تاریخی، آیا میتوان وجه و علت آن را هم حدس زد!؟
روشن است که انسان حکیم، اگر فعلی را انجام داده یا ترک کند حتماً برای آن فعل یا ترک فعل، علت و وجهی در نظر دارد اما آیا این علت و وجه، برای دیگران، قابل تشخیص است؟ نیت و ذهنیت انسان، امری پوشیده و جایگرفته در مکنون ضمیر است و راهی برای دریافت آن وجود ندارد بلی اگر کسی از نیت و ذهنیت خود و وجه و علت اینکه فلان کار را انجام داده یا ترک کرده، خبر دهد چنانچه فردی صادق و موثق باشد، حجت عُقلائی بر پذیرش سخن او هست و به مفاد خبر او اعتماد میشود همچنین اگر به طریق عقلائی دیگری، اطمینان حاصل شود که علت انجام فلان کار از سوی فلان کس، بهمان دلیل بوده است نیز همینطور اما اینکه بدون وجه عقلائی و از سر حدس و گمان و وهم و خیال، علتی برای امری توهم کنیم و وجهی برای فعلی بجوییم این وهم و خیال، چیزی را ثابت نمیکند و حجت نیست چرا که *(إنّ الظن لایغنی من الحق شیئاً)* یونس آیة36
3. آیا در این قضیهء عدم ازدواج حضرت معصومة(س) بر فرض صحت، دلیل معتبر و نقل معتمدی از آن بزرگوار یا سایر اهل بیت(ع) یا شواهد و قرائن اطمینانبخشی از آن زمان به ما رسیده است؟
تا آنجا که نگارنده تفحص کرده است نقلی از کلام خود آن بزرگوار یا معصومین(ع) نداریم که نشان دهد این عدم ازدواج (بر فرض صحت) به چه وجهی بوده است شواهد و قرائن تاریخی نیز مطلب اطمینانبخش و وجه روشنی به دست نمیدهد و بعض علل حدسی و فرضی که در این مقام گفته شده نیز مبتنی بر امور یقینی نیستند شاید بتوان گفت قویترین احتمالی که در این میان مطرح است شرایط خاص سیاسی و اجتماعی آن زمان و حساسیت حکومت نسبت به امام کاظم(ع) و خانوادهء ایشان بوده که جهات مختلفی از حیث تقیه و امثال آن را ایجاب میکرده است
کسانی که اهل مطالعات تاریخی هستند میدانند که بعد از دورهء آزادی نسبی در بخشی از دوران امام باقر(ع) و امام صادق(ع) که به دلیل انحطاط امویان و جنگهای اموی-عباسی بر سر خلافت و ضعف عباسیان در اوائل تثبیت حکومتشان و... ایجاد شده بود دوران امام کاظم(ع) دورانی است که وضعیت اختناق سیاسی و سیطرهء ددمنشانهء قدرتمندان، ثابت و مستقر میباشد و این سیطره تا حدی قوی میشود که امام معصوم(ع) مدتی مدید را در زندان میگذراند و نهایتاً با وضعیتی غریبانه و مظلومانه به شهادت میرسد
شاید بتوان وضعیت خاص تقیه در این دوران و عدم اطمینان به کسانی که به عنوان خواستگاری از دختران امام کاظم(ع) به آن بیت معظم مراجعه میکردهاند و خوف از جاسوسی آنان و امثال ذلک را علت این امر دانست نهایت سخنی که میتوان گفت امثال همین احتمالات است اما سخنانی از قبیل اینکه آنان بخاطر پاک بودن و پاک زندگی کردن! از ازدواج امتناع کردند حتی از حیث تاریخی هم مردود است و مدرک و دلیل قابل ذکری برای آنها موجود نیست
4. آیا ازدواج نجسی است!؟
ظاهراً در نظر بعضی صاحبان مغزهای کوچک، ملاک پاکی و ناپاکی، نه کتاب خالق پاکیها و ناپاکیها و نه سنت رسول پاکی و پاکدامنی و نه تعلیم اهل بیت پاک و مطهر اوست (سلام الله علیهم اجمعین) بلکه ملاک صرفاً در خوشایندها و بدایندهای خیالبافانه و احساسات ناشی از انقطاع عارفانه و احکام مستبطنه! از ادلهء اربعه (قلب، دل، شکم، روده) میباشد! هر چه آنان را خوش آمد و آرامش دلشان را برقرار نمود میشود دین و خوبی و پاکی و طهارت و هرچه آنان را بد آمد و احساس تهوع کردند میشود کفر و بدی و کثافت و نجاست! ملاک از این سهلالوصولتر دیدهاید!؟ هم سهل است و هم مسهل! نیاز به بررسی اسناد و دلالات نصوص شرعیه نیز ندارد!
به این مغزهای منجمد و متحجر باید فهماند (إن لم یکن مستحیلاً!) که دین، ما انزل الله است (آنچه خداوند از بالا نازل میکند) و نه ما اصعد البطن (آنچه شکم به بالا میفرستد!) باید به آنها فهماند که آروغ، سخن دین نیست! قیکردههای فلاسفهء یونان (با آن ملاکات مضحک اخلاقیشان) دین نیست! زبالههای مکاشفان عرفان (با آن هذیانات مرتاضانهء بیمارگونهشان) دین نیست! دین، ما انزل الله است ولاغیر *(و من لم یحکم بما أنزل الله فأولئک هم الکافرون)* المائدة آیة44
5. روایت شده زنی خدمت امام جعفر صادق(ع) رسید و عرض کرد: «من زنی متبتلة (بریده از دنیا و منقطع بسوی خدا) هستم»
حضرت(ع) فرمود: «تبتل، نزد تو چه معنا دارد؟»
عرض کرد: «اینکه ازدواج نمیکنم»
حضرت(ع) فرمود: «چرا؟»
عرض کرد: «بدینوسیله فضیلت (معنوی) میجویم»
حضرت(ع) فرمود: «برو! اگر این امر، فضیلت داشت فاطمة علیهاالسلام از تو شایستهتر بود به آن، چرا که در مسیر کسب فضیلت، کسی بر او پیشی نگرفت» الکافی ج5 ص509
روایتی بسیار جالب و دقیق است! به زنی احساس عرفانی (کمال الانقطاع الیک!) دست میدهد و براساس فتوای دل خود، فضیلت را تعیین و شروع به کسب آن میکند غافل از اینکه آنچه او فضیلت میداند عین رذیلت (رذال موتاکم العزاب، التهذیب ج7 ص239) و دستور شیطان است که میخواهد او را از فضیلت شهوت محروم سازد امام معصوم(ع) نیز قاطعانه او را از خواب عارفانه بیدار میکنند و به او میفهماند که منطق دین چیست و چقدر با خودسازیهای بدعتآلود عارفانه در تضاد است
حال که کلام امام دین، چنین است دیگر چه جای اینکه کسانی با مفروضات بیاساس ِذهن ِخود، تعیین فضیلت کرده و پاک و نجس معین نمایند؟
حال که قول معصوم(ع) چنین است چه جای استناد به فعل معصومة(س) که هزار و یک وجه و دلیل میتواند داشته باشد؟
در جایی که سخن صریح ولیّ خدا هست چه جای کپیبرداریهای رفتاری ِبیمبنا و فاقد منطق علمی؟
^^^^^ مطلب دوم: راز ازدواج نکردن حضرت معصومه سلاماللهعلیها ^^^^^
حضرت معصومه در یک نگاه
حضرت فاطمه معصومه(س) در اول ذیقعده 173 در مدینه منوره چشم به جهان گشود. پدر بزرگوارش حضرت موسی بن جعفر (ع) و مادر گرامیاش نجمه خاتون است. او از کودکی تا جوانی تحت تربیت پدر بزرگوارش و برادر مکرّمش حضرت رضا(ع) قرار داشت و در علم و تقوا و پاسخ به پرسشهای مراجعان به مقامی رسید که مدال افتخار فداها ابوه از پدر خود دریافت داشت. بعد از ورود حضرت رضا (ع) به مرو آن حضرت نامهای را به وسیله یکی از غلامان خویش برای خواهرش فرستاد که با رسیدن نامه، بلافاصله فاطمه معصومه(س) آماده سفر گشت.[1] آن حضرت در سال 201 هجری به همراه پنج تن از برادران (فضل، جعفر، هادی، قاسم، زید) و تعدادی از برادرزادگان و کنیزان روانه خراسان شدند.[2]
هنگامی که موکب حضرت معصومه(س) به ساوه رسید، عدهای از دشمنان اهل بیت، به اشاره مأمون عباسی راه را بر آنان بستند و در یک درگیری نابرابر، تمام برادران و بیشتر همراهان او به شهادت رسیدند و حضرت معصومه(س) بر اثر شدّت تألمات و بنا بر قولی بر اثر مسمومیت[3] بیمار گشت.
در روز 23 ربیع الاوّل 201 هجری فاطمه معصومه(س) وارد قم شد و ناقه حضرت در محلی که امروز به نام میدان میر نامیده میشود، زانو به زمین زد و این افتخار نصیب موسی بن خزرج ، بزرگ اشعریان، شد تا هفده روز میزبان دختر، خواهر و عمه امام باشد.
آن بانو سرانجام در روز دهم ربیع الثانی 201 هجری از دنیا رحلت کرد و با تجلیل فراوان مردم قم، و به وسیله دو فرد ناشناس، به خاک سپرده شد.[4]
اهمیت ازدواج در اسلام
پیش از ورود به مبحث اصلی این مقاله، باید یاد آورشویم که در اسلام بر امر ازدواج تأکید و سفارش فراوان شده است؛ تا آنجا که در قرآن، این معجزه ماندگار الهی، آیات متعددی در این باره وجود دارد؛ از جمله میفرماید: )وَأَنْکِحُوا اْلأَیامی مِنْکُمْ وَ الصّالِحینَ مِنْ عِبادِکُمْ وَ إِمائِکُمْ إِنْ یَکُونُوا فُقَراءَ یُغْنِهِمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ اللّهُ واسِعٌ عَلیم([5]؛ باید مردان بی زن و زنان بیشوهر و کنیزان و بندگان خود را به نکاح درآورید. اگر آنان فقیر باشند، خداوند آنان را از فضل خویش بینیاز خواهد ساخت؛ زیرا خداوند وسعت دهنده و داناست.
خداوند در آیه دیگری میفرماید: و از نشانههای او (خداوند) اینکه همسرانی از جنس خود شما برای شما آفرید، تا در کنار آنها آرامش یابید و در میان شما مودّت و رحمت قرار داد. در این نشانههایی است برای گروهی که تفکر کنند.
در روایات نیز تعبیرات تأمل برانگیزی دربارة ازدواج آمده است که به راحتی نمیتوان از کنار آن گذاشت. پیامبر اکرم(ص) فرمود:اَلنِّکاحُ سُنَّتی فَمَنْ رَغِبَ عَنْ سُنَّتی فَلیس مِنّی[6]؛ ازدواج سنت من است؛ هر کس از سنت من رو بگرداند، از من نیست.
زنی به امام باقر(ع) عرض کرد: من زن تارک دنیا هستم. حضرت فرمود: منظورت از ترک دنیا چیست؟ عرض کرد: نمیخواهم هرگز ازدواج کنم. حضرت پرسید: چرا؟ عرض کرد: دنبال کسب فضیلت هستم. حضرت فرمود: از این کار دوری کن. اگر در این کار فضیلتی بود، فاطمه از تو به آن سزاوارتر بود. هیچ کس نیست که در فضیلت بر او سبقت گیرد.[7]
آن حضرت در جای دیگر فرمود: ما بُنیَ فِی الاِسلامِ بِناءً اََحَبُّ الِی اللهِ وَ اَعَزّ مِنَ التَّزویجِ[8]؛ هیچ بنای در اسلام محبوبتر و عزیزتر از ازدواج در نزد خداوند نیست.
از طرف دیگر، عزب بودن و مجرد زندگی کردن به شدّت نکوهش شده است. پیامبر اکرم(ص) فرمود: شَرارُکُمْ عُزَّابُکُمْ، رَکْعَتانِ مِنْ مُتَأهِّلٍ خَیْرٌ مِنْ سَبعینَ رکْعَةً مِنْ غیْرِ مُتَأهِّلٍ؛[9] بدترین شما، عزبها (و بی همسران) هستند. دو رکعت نماز فرد متاهّل، بهتر است از هفتاد رکعت نمز غیر متأهل.
حال این پرسش رخ مینماید که حضرت معصومه(س) با آن مقام علمی و آگاهیای که از دستورهای اسلام و سنّت پیامبر اکرم(ص) داشت، چرا ازدواج نکرد و تشکیل خانواده نداد؟ از طرف دیگر، بر اثر موقعیت علمی و معنوی و زیارتی آن حضرت، بسیاری از دختران امروز آن حضرت را به عنوان اسوه برای خود پذیرفتهاند که روشن نشدن راز ازدواج آن حضرت، ممکن است بهانهای برای فرار از ازدواج باشد.
این نکته را هم اضافه کنیم که نه تنها حضرت معصومه(س) ازدواج نکرد، بلکه هیچ یک از دختران موسی بن جعفر ازدواج نکردند.
بررسی نظریات مختلف
احتمالات و نظریات مختلفی برای ازدواج نکردن آن حضرت بیان شده است که به برّرسی و صحت و سقم هر یک میپردازیم.
1. وصیّت موسی بن جعفر(ع)
یکی از احتمالات که در واقع یکی از پاسخها به پرسش فوق است، این است که خود حضرت موسی بن جعفر به دخترانش وصیت کرده تا ازدواج نکنند!
ابن واضح یعقوبی طرفدار این نظریه است. سخن او در این باب چنین است: موسی بن جعفر را هیجده پسر و 23 دختر، پسران عبارت بودند از : علیرضا، ابراهیم، عباس، قاسم، اسماعیل، جعفر، هارون، حسن، احمد، محمد، عبیدالله، حمزه، زید، عبدالله، اسحاق، حسین، فضل و سلیمان.
موسی بن جعفر وصیت کرد که دخترانش شوهر نکنند و هیچ کس از آنان شوهر نکرد، مگر ام سلمه که در مصر به ازدواج قاسم بن محمد بن جعفر بن محمد در آمد و در اینباره میان قاسم و خویشاوندانش جریان سختی پیش آمد؛ تا آنجا که قاسم قسم خورد که جامه از وی دور نکرده است و جز آنکه عقد موقتی بسته شده برای محرمیّت در مسیر رفتن به حج رفتن منظوری نداشته است.[10]
در پاسخ به سخنان یعقوبی اولاً، باید گفت: چنین وصیّتی برخلاف سنت رسول الله(ص) و سیرة امامان اهل بیت عصمت و طهارت است و هرگز چنین وصیتی از امام معصوم صادر نمیشود.
ثانیاً، متن وصیت حضرت موسی بن جعفر غیر از آن چیزی است که یعقوبی ادّعا دارد. برای قضاوت در این زمینه، ابتدا متن وصیت حضرت را مرور میکنیم. ابراهیم بن عبدالله از موسی بن جعفر(ع) نقل کرده که آن حضرت جمعی را مانند اسحاق بن جعفر، ابراهیم بن محمد و جعفر بن صالح و ... را بر وصیت خود شاهد گرفت و فرمود: اُشْهِدُ هُمْ اَنّ هَذِهِ وَصِیَّتی ... اَوصَیْتُ بها اِلی عَلَیٍٍّ اِبْنی ... و اِنْ اَرادَ رَجَلٌ مِنْهَم اَنْ یُزَوِّجَ أختَهُ فَلَیْسَ لَهُ اَنْ یُزَوِّجَها الاّ بِاِذْنِهِ وَ اَمْرِهِ ... وَ لا یُزَوِّجَ بَناتی اَحَدٌ مِنْ اِخْوتِهِنَّ وَ مِنْ اُمّهاتِهِنَّ وَ لا سُلْطانٌ وَ لا عَمِلَ لَهُنّ اِلاّ بِرأیِهِ وَ مَشْوَرتهِ ، فَاِنْ فَعْلُوا ذلِکَ فَقَدْ خالَفُوا الله تَعالی وَ رَسُولَهُ (ص) وَ حادُّوهُ فی مُلْکِهِ وَ هُوَ اَعْرَفُ بِمنالحِ قَوْمِهِ اِنْ اَرادَ اَنْ یَزَوِّجَ زَوَّجَ، وَ اِنْ اَرادَ اَنْ یَتْرَکَ تَرَکَ...[11]؛ شاهد میگیرم آنها را که این وصیّت من است که به فرزندم علی وصیت کردهام... (از جمله وصیتم این است) اگر مردی از شما خواست خواهرش را شوهر دهد، این حق را ندارد، مگر با اجازه و فرمان او (علی) و نه دختران من (حق دارند) که یکی از خواهران خود را شوهر دهند و یا مادران آنها و نه سلطانی، و نه کاری برای آنها انجام دهد، مگر اینکه با نظر و مشورت او (علی) باشد. اگر بدون اجازه او به چنین کاری اقدام کنند، به راستی با خدا و رسولش مخالفت و در سلطنت او منازعه کردهاند و او (حضرت رضا) به مصالح قومش در امر ازدواج آگاهتر است. اگر خواست به کسی شوهر دهد، شوهر میدهد و اگر خواست رد کند، رد میکند.
در این وصیتنامه، حضرت موسی بن جعفر(ع) با صراحت به فرزندان اعلام میدارد که حجّت خدا بعد از او علی بن موسی(ع) است و خواهران باید در هر کاری از جمله مسئله ازدواج از او اطاعت کنند و هر فردی را که علی بن موسی مناسب دید، آنان با او ازدواج کنند؛ چرا که آن حضرت به مسائل ازدواج آگاهتر و به وضعیت بستگان آشنایان آشناتر است. در اینجا هرگز سخن از ترک ازدواج دختران موسی بن جعفر و خواهران حضرت رضا(ع) نیست؛ سخن در این است که بر ازدواج آنان حضرت رضا(ع) باید نظارت داشته باشد.
بنابراین نظریه یعقوبی بیاساسی است و نمیتوان بر آن اعتماد کرد و به همین جهت، برخی محققین صریحاً سخن یعقوبی را مجعول و بی اساس دانستهاند.[12]
2. همتا نداشتن
نظریه دوم این است که دختران حضرت موسی بن جعفر مخصوصاً فاطمه معصومه(س) از نظر کمال علمی و معنوی در حد بالایی قرار داشتند و کسی همسنگ و همسر آنها پیدا نمیشد و یکی از اموری که در تزویج دختر مورد توجه قرار میگیرد، هم کفو بودن است.
این نظریه نیز نمیتواند قابل تأیید باشد؛ زیرا اولاً سیرة ائمه اطهار این نبوده که دختران خود را به جهت پیدا نشدن همسنگ در خانه نگه دارند و مانع ازدواج آنان شوند، بلکه آنان، هم در قول، و هم در عمل خود، مؤمن و مؤمنه رکفو یکدیگر میدانستند. از پیامبر اکرم(ص) نقل شده است که آن حضرت فرمود: هر گاه کسی به خواستگاری دختر شما آمد که دینداری و امانتداری او را میپسندید (هر چند در حد دختر شما نباشد) شوهر دهید و اگر شوهر ندهید، در زمین فتنه و فساد بزرگ بر پا میشود.[13]
ثانیاً، در عصر امام کاظم(ع) جوانان شایستهای از تبار امام حسن مجتبی(ع) و حضرت سیدالشهدا(ع) و نیز در میان شیعیان افرادی وجود داشتند که میتوانستند همسران مناسب برای آنان باشند.
3. اختناق هارونی
احتمال و نظریه سوم آن است که اختناق هارون الرشید و وجود خفقان در آن دوران، چنان شدید بود که حتی کسی جرئت نداشت برای پرسیدن مسائل شرعی به در خانه موسی بن جعفر(ع) مراجعه کند، تا چه رسد به اینکه به عنوان داماد آن حضرت رفت و آمد دائمی با خانواده موسی بن جعفر(ع) داشته باشد؛ چرا که همین ارتباط نسبی زمینهای را فراهم میساخت تا هارون به اذیت و آزار او بپردازد. البته با اینکه هارون در مواردی تظاهر به دینداری میکرد، ولی ستمگری بیرحم بود. یکی از مورّخین میگوید:هارون هنگام شنیدن وعظ از همه بیشتر اشک میریخت و در هنگام خشم و تندی از همه ظالمتر بود.[14] و همین مرد دو هزار کنیز داشت که سیصد نفر آنان مخصوص آواز خوانی و رقص و خنیاگری بودند.[15]
شیعیان در عصر خلافت هارون در تنگنا و فشار قرار داشتند و کسانی چون علی بن یقطین در تقیه به سر میبردند و کوچکترین حرکاتشان زیر نظر بود. نمونه بارز آن داستان لباسی است که هارون به علی بن یقطین داد. این لباس ویژه خلفا بود و علی بن یقطین آن را به موسی بن جعفر(ع) اهدا کرد. حضرت آن را قبول نکرد و فرمود: این لباس را نگهدار و از دست مده؛ زیرا در حادثهای که برایت پیش میآید، به کار میآید.
چندی بعد یکی از خدمتگزاران علی بن یقطین، نزد هارون شکایت کرد و گفت : لباس مخصوص را به موسی بن جعفر اهدا کرده است. هارون بلافاصله او را احضار کرد و از لباس پرسش کرد. او گفت: آن را در بقچهای نگه داشتهام. هارون دستور دارد تا فوراًَ آن را بیاورد. وقتی که نگاهش به لباس افتاد، گفت: بعد از این هرگز سخن سعایت کنندهای را درباره تو باور نخواهم کرد.[16]
این گونه قضایا نشان میدهد که ارتباط موسی بن جعفر(ع) کنترل میشد و از طرفی زندانی شدن امام نیز، انگیزه خواستگاری از دختران آن حضرت را کاهش میداد. بعد از شهات امام وحشت بیشتری بر مردم حاکم شد و حضرت رضا(ع) نیز تحت نظر قرارگرفت. در زمان مأمون آن حضرت به خراسان احضار شد و بعد از یک سال، حضرت معصومه(س) و جعمعی از برادران او به خراسان حرکت کردند، اما در راه، حضرت معصومه(س) پیش از دیدن برادر، دار فانی را وداع کرد و امر ازدواج او هم تحقق نیافت.
بنابراین راز عدم ازدواج حضرت معصومه و خواهران او را نه در وصیت پدر باید جستجو کرد و نه در نبود همسر متناسب و هم کفو، علت آن، وجود اختناق شدید هارونی و مأمونی بود که باعث شد احدی جرئت نکند به راحتی به خانه موسی بن جعفر و بعد از او فرزندش رفت و آمد داشته باشد و داماد آن خانواده گردد. از طرف دیگر، زندانی شدن حضرت موسی بن جعفر(ع) و سرانجام شهادت او، و احضار شدن حضرت رضا(ع) به خراسان و دورافتادن از خواهران، مزید بر این علت بود.
حسن ختام
سخن را با معرّفی برخی کتب درباره زندگانی کریمة اهل بیت حضرت معصومه(س) به پایان میبریم:
-
احوالات حضرت معصومه،محمد حسین مفلس، مخطوط.
-
انوار المشعشعین، شیخ محمد علی بن حسن کاتوزیان تهرانی، 1327 هجری، 243صفحه.
-
بارگاه حضرت معصومه، بیژن سعادت، چاپ 1977، فلورانس ایتالیا.
-
بارگاه حضرت معصومه، نشریه شهرداری قم، 73 صفحه.
-
بدر فروزان، عباس فیض، 1364 هجری، قم، 452 صفحه.
-
تاریخ مشاهیر و قبور واقعه در بلدة قم، افضل الملک، 1348 هجری، 72 صفحه.
-
التحفة الفاطمیة الموسویه، محمدعلی کچوئی قمی، 1320هجری.
-
تربت پاکان، سید حسین مدرسی طباطبائی، 1355، دو جلد، 1238صفحه.
-
تعزیه حضرت معصومه، صادق همایونی، مجله کاوه شماره 41 و 42، 1352، مونیخ.
-
چکامه، عباسخان افشار متخلص به پریشان، موجود در کتابخانه آستانه.
-
حیات حضرت معصومه قم، سید حیدر مهدی، 1983، حیدرآباد، 100صفحه.
-
حیات الست، شیخ مهدی منصوری، م 1406، چاپ 1380 ه، قم.
-
زندگانی حضرت معصومه، محمد شیرین کلام، چاپ قم.
-
فاطمه بنت الامام موسی الکاظم، محمد هادی امینی، 1405ه، قم، 160صفحه.
-
فاطمه بنت الامام موسی بن جعفر، سید محمد باقر ابطحی، 1409ه.
-
معصومه قم، سید تقی طباطبائی قمی، 1365، 48 صفحه.
-
ودیعة آل محمد فاطمه معصومه، محمد صادق انصاری، 1414ه، قم.
-
وسیلة المعصومیّه، میرابوطالب مشهور به سید بیوک واعظ تبریزی، 106صفحه.
-
زندگانی حضرت معصومه و تاریخ قم، سید مهدی صحفی، 1390ه، قم، 132صفحه.
-
بارگاه حضرت معصومه تجلیگاه فاطمه زهرا3، سید جعفر میر عظیمی، انتشارات مشهور، 229صفحه.
-
تاریخچة قم و حضرت معصومه، محمد محمدی اشتهاردی، 96صفحه.
-
حضرت معصومه و شهر قم، محمد حکیمی، 1365 مشهد، 135صفحه.
-
در حریم حضرت معصومه، علی اکبر مهدیپور، 1415، قم.
-
زندگینامة حضرت معصومه، محمد محمدی اشتهاردی، 1350، 218صفحه.
-
چهل حدیث قم و حضرت معصومه، محمود شریفی، نشر معروف، 13صفحه.
-
کریمه اهل بیت، علی اکبر مهدیپور، 1415ه، 536صفحه.[17]
-
نگین قم، جواد محدثی، 1380ش، 80صفحه.
پی نوشت:
-
من لا یحضره الخطیب، ج 4، ص 461، به نقل از بارگاه فاطمه معصومه، سید جعفر عظیمی، ص30.
-
بارگاه فاطمه معصومه، سید جعفر عظیمی، ص31؛ کریمه اهل بیت، ص174.
-
الحیاة السیاسیه للامام رضا، سید جعفر مرتضی عاملی، ص 428.
-
بحارالانوار ، ج 48، ص 290؛ تاریخ قم ، ص 213.
-
نور / 32.
-
بحارالانوار، دارالکتب الاسلامیه، ج 103، ص 220، حدیث 23؛ منتخب میزان الحکمه، محمدی ری شهری، دارالحدیث، ص233، حدیث 2774.
-
بحارالانوار، دارالکتب الاسلامیه، ج 103، ص219 ، حدیث 13.
-
همان.
-
منتخب میزان الحکمه، ص 233؛ کنزالعمال، متقی هندی، روایت 44448.
-
تاریخ یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب (ابن واضح)، وزارت فرهنگ و آموزش عالی ، ترجمه محمد ابراهیم آیتی، ج 2، ص 421.
-
بحارالانوار، داراحیاء التراث العربی، ج 48، ص276 ـ 280؛ عیون الاخبار، ج 1، ص 26؛ عوالم، ج 21، ص 475؛ اصول کافی، ج 1، ص 317.
-
ر. ک : حیاة الامام موسی بن جعفر، قرشی، ج 2، ص497.
-
منتخب میزان الحکمه، ص234؛ بحارالانوار، دارالکتب الاسلامیه، ج 103، ص237، حدیث25.
-
الاغانی، ابوالفرج اصفهانی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ج5، ص241.
-
تاریخ تمدن اسلام، جرجی زیدان، ترجمه علی جواهر کلام، مؤسسه امیرکبیر، ص162.
-
الارشاد، شیخ مفید، بصیرتی قم، ص 293؛ شبلنجی ، نورالانوار، ص 150، با اختصار.
-
ر.ک: بارگاه فاطمه معصومه، همان، ص 219ـ229.