علاوه بر مطلب متعه و بزرگان که دو مورد رو نقل کردیم و نقل خواهیم کرد، ذکر مناظرات تاریخی در این مورد هم یکی از آرزوهای بنده بوده. فعلا این مورد رو داشته باشید. یک مورد دیگه هم از شیخ مفید هست که بزودی ترجمه میکنم انشاءالله. انشاءالله دوستان مطلع و طالب فیض! هم ولو با دادن سرنخ، ما رو در این مسیر یاری کنند.
این مناظره بین یک عالم شیعی و یکی از پادشاهان سنی و وزیرش صورت گرفته:
پادشاه: به متعه زنان راضی نیستم
علوی: آیا اعتراف داری که حکمی اسلامی است یا خیر؟
پادشاه: خیر
علوی: پس معنای آیه «فما استمتعتم به منهن فآتوهن أُجورهن» (هر زنی را متعه کردید واجب است که حق او را بدهید) و این قول عمر که «متعتان کانتا...» (متعه زنان در عهد رسول خدا حلال بود اما من...) چیست؟ آیا قول عمر تو را دلالت نمیکند که متعه زنان جایز و جاری بود در عهد رسول خدا و ایام خلافت ابابکر و بخشی از خلافت عمر و سپس از آن نهی کرد؟! گذشته از سایر دلایل کثیره در این موضوع. ای پادشاه، عمر خودش متعه میکرد و عبدالله ابن زبیر نیز از متعه بدنیا آمد.
پادشاه: ای وزیر تو چه میگویی؟
وزیر: دلیل علوی صحیح و بدون نقص است اما چون عمر از آن نهی کرد بر ما لازم است از وی تبعیت کنیم(!!!)
علوی: آیا خدا و رسول بیشتر حق پیروی دارند یا عمر؟ ای وزیر آیا آیات «ماآتاکم الرسول فخذوه» و «وأطیعوا الرسول» و «لقد کان لکم فی رسول الله أسوة» و حدیث مشهور «حلال محمد حلال إلى یوم القیامة وحرام محمد حرام إلى یوم القیامة» را نخوانده ای؟
(اگر امروز بود باید میپرسیدیم «نشنیده ای؟» چون از خواندن و مطالعه در این ملت خبری نیست!!)
پادشاه: ایمان دارم به همه تشریعات اسلام اما نمیفهمم علت تشریع متعه را. آیا کسی از شما رغبت میکند که دختر یا خواهرش را به مردی بدهد تا یک ساعت بهره ببرد؟ آیا این چندش آور نیست؟
علوی: خب پادشاه در این مورد چه میگویی: آیا انسان رغبت میکند که دختر یا همسرش را به «عقد دائم» مردی دربیاورد و او پس از بهره مندی وی را طلاق دهد؟پادشاه: رغبت نمیکنم.
(البته اگر در زمان ما بود میگفت: همچین مهریه ای پشتش میزنم که تا هفت پشتش نتونه بدش!)
علوی: با این وجود اهل سنت معترفند که این عقد دائم صحیح است و طلاق بعد از آن هم صحیح است پس فرق متعه و دائم در این است که در متعه با اتمام مدت و در دائم با طلاق پایان میابد. به عبارتی عقد متعه مثل اجاره کردن یک خانه و عقد دائم مثل خریدن آن برای استفاده است.
لذا تشریع متعه صحیح و بدون نقص است برای اینکه برآورده کننده برخی نیازهای ماست کما اینکه تشریع عقد دائم که با طلاق قطع میشود نیز همینطور است.
(در اینجا علوی دلایلش تمام شده و حالا میزنه تو باغ فواید جانبی متعه)
از تو سوال میکنم ای پادشاه؛ چه میگویی درباره بیوه زن هایی که شوهرانشان را از دست داده اند و کسی به خواستگاریشان نمیرود؟ آیا متعه تنها راه حفظ آنها از فساد و فحشاء نیست؟ آیا با متعه به خرجی لازم برای مصرف خود و کودکان یتیمشان نمیرسند؟
و چه میگویی درباره جوانانی که امکان ازدواج دائم فعلا برایشان فراهم نیست؟ آیا متعه تنها راه حل برای خلاصی از نیروی سرکش شهوت و حفظ از گناه نیست؟
آیا متعه برتر از زنای زشت و لواط عادی شده پنهانی نیست؟
من عقیده دارم ای پادشاه؛ جریمه تمام زنا و لواط و استمناءهایی که بین مردم رخ میدهد به گردن عـمـَـر است و وی در گناهشان شریک است برای اینکه او مردم را از این کار منع و نهی کرد. و در اخبار زیادی هم داریم که زنا در بین مردم رایج شد از زمانی که عمر متعه را نهی کرد.
(قابل توجه آنها که به تبعیت از عمر امروزه از متعه نهی میکنند)
اما اینکه میگویی «من رغبت نمیکنم» اسلام کسی را مجبور بر این کار نکرد همانطور که مجبور نیستی دخترت را به عقد دائم مردی درآوری که میدانی ساعتی دیگر وی را طلاق میدهد.
علاوه بر این عدم رغبت تو یا مردم دلیلی بر حرمت آن نیست و حکم خدا ثابت است و بنا به دل مردم تغییر نمیکند.
(قابل توجه منتقدین مربوطه!)
پادشاه: ای وزیر! حجت آقای علوی در مجاز بودن متعه بسیار قوی ست.
وزیر: اما علماء نظر عمر را پیروی میکنند.
(و امروز جهال!)
علوی: اولا کسانی که نظر عمر را پیروی میکنند فقط علمای اهل سنت هستند نه همه علماء. ثانیا حکم خدا و رسول بهتر است پیروی شود یا عمر؟ ثالثا همین علمای شما حرف عمر و قانونگذاری وی در این زمینه را نقض کرده اند.
وزیر: چطور؟
علوی: برای اینکه عمر گفته «من متعه زنان و متعه حج را که در زمان پیامبر حلال بود، حرام میکنم» خب اگر قول عمر پیرویش لازم بود چرا علمای سنی شما در مورد متعه حج از نظر عمر پیروی نمیکنند؟ و با وی مخالفت کرده و میگویند که متعه حج صحیح است؟ با وجودیکه عمر حرام اعلام کرد! و اگر حرف عمر باطل است پس چرا علمای شما از حرفش پیروی کرده و متعه زنان را حرام کرده اند؟
وزیر ساکت شد و چیزی نگفت. پادشاه رو به حاضرین کرد و گفت: چرا به این مرد علوی کسی پاسخی نمیگوید؟
عالمی دیگر آنجا بود. گفت: ایراد و اشکال بر عمر است و کسی که از او پیروی میکند و برای همین جوابی نیست.
پادشاه گفت پس این موضوع را رها کنید و پیرامون موضوعی دیگر صحبت کنیم
این مناظره نسبتا اجتماعی بود. مناظره بعدی که از شیخ مفید است بیشتر از منظر دینی است و بسیار کوبنده تر از این مناظره. منتظر باشید.
____________
جالبه که تو این وبلاگ همین مطلب رو بطور ناقص و با تعدادی اشتباه نقل کرده بود، یکی از خوانندگان هم براش اینطور کامنت گذاشته بود که:
پناه بر خود خدا
من که از این قوانین هیچ خوشم نمی آد
من به ازدواج موقت اونم با لحن این اقا، می گم روسپی گریه شرعی!
خدا منو ببخشه البته
ولی....
تو هم به چه مسائلی گیر می دیا!
اگر اسمش کلاه شرعیه، چرا خدا ببخشه شما رو؟!!