داستان های بزرگان و متعه - 1

ذکر چند نمونه از داستانهای متعه افراد مشهور، آرزویی بود که مدتی در ذهن میپروراندم و انشاءالله که دارای ثمراتی باشد و از خدا هم برای این کار یاری میخواهم.
لازم به ذکر است که در این وبلاگ گاهی هم داستان‌هائی از برخی مشاهیر درجه 1 معاصر نقل شده و می‌شود که صلاح نمی‌بینم اسم آن‌ها برده شود.

اولین داستان مربوط به زبیر و پسرش:

وقتی ابن عباس وارد مکه شد و عبداللَّه بن زبیر نیز بر فراز منبر خطبه می‏خواند، چون نظرش به ابن عباس افتاد (که در آن روزها نابینا شده بود) گفت: ای مردم، کوری نزد شما آمده که خدا دل او را نیز کور کند، او عایشه امّ المؤمنین را دشنام می‏دهد و نزدیکان و اصحاب پیامبرصلی الله علیه وآله را لعن می‏کند و متعه را حلال می‏شمارد، در حالی که زنای محض است.

این گفتار بر ابن عباس سنگین آمد، در آن حال غلامش - عکرمه که دست او را گرفته بود - را صدا زد و گفت:

مرا نزدیک او ببر، پس او را نزدیک برد، تا اینکه مقابل او ایستاد... تا اینکه گفت:

و اما اینکه می‏گویی: متعه را در حالی که زنای محض است، حلال می‏دانم ؛ به خدا قسم! در زمان رسول خداصلی الله علیه وآله به آن عمل می‏شد و پس از ایشان نیز پیامبری بر انگیخته نشد ؛ دلیل جواز آن نیز گفته ابن صهاک است، که می‏گفت: دو متعه در زمان رسول‏خدا صلی الله علیه وآله وجود داشت و من آن دو را منع می‏کنم و مرتکبین را مجازات می‏کنم و ما گواهی او ( جواز متعه در زمان پیامبرصلی الله علیه وآله ) را می‏پذیریم و تحریم او را قبول نمی‏کنیم. تو نیز از متعه متولد شده‏ای !

پس وقتی از این چوب (منبر) پایین آمدی از مادرت در مورد بُرد (پیراهن) های عوسجه بپرس!

عبداللَّه بن عباس رفت و عبداللَّه بن زبیر نیز پایین آمد و با سرعت به سوی مادرش رفت و گفت:

درباره بردهای عوسجه برایم بگو!

و با عصبانیت اصرار کرد، مادرش گفت:

پدرت با رسول خداصلی الله علیه وآله بود و مردی به نام عوسجه دو برد ( پیراهن ) را به او هدیه کرد و پدرت از بی‏همسری به پیامبرصلی الله علیه وآله گلایه و شکایت کرد، آنگاه آن حضرت یکی از دو پیراهن را به او داد و او نیز نزد من آمد و با آن پیراهن مرا متعه کرد و مدتی گذشت و پیراهن دیگر آورد و به وسیله آنها مرا متعه کرد و من به تو حامله شدم، پس تو فرزند متعه هستی! حالا بگو از کجا این خبر به گوش تو رسید؟

گفت: از ابن عباس شنیدم.

مادرش گفت: آیا من تو را از تماس با بنی هاشم منع نکردم، و نگفتم - مواظب باش - آنها زبان‏های غیر قابل تحمل و پیروزی دارند.

منبع: کتاب الاستغاثه، ص‏145، مستدرک الوسائل، ج‏14، ص‏450

16 سال پیش نگاشته شده

درباره این وبلاگ

هدف اصلی این وبلاگ که در بین روزنوشته‌هایم مورد توجه بنده بوده؛ بیان مسائل نظری و خبرهای پیرامون «ازدواج موقت» است.

لازم می‌دانم اعلام کنم که نویسنده این وبلاگ هیچ فرد یا موسسه‌ای را در هیچ‌جای ایران برای یافتن همسر موقت سراغ ندارد و فعالیت همسریابی (موقت و دائم) هدف این وبلاگ نیست.

بیشتر...

برای مشاهده نسخه کوچک و مخصوص موبایل این سایت، کافی است آدرس manmote.com را در موبایل خود وارد کنید.

برای اطلاع از مطالب جدید وبلاگ، ما به شما feed (یا همان rss) را پیشنهاد می‌کنیم. اگر نمی‌دانید فید چیست، اینجا را کلیک کنید

Post RSS feed

روش دیگر که مخصوص پیرمردها! میباشد، دریافت متن مطالب جدید در ایمیل شماست. بدین منظور، ایمیل خود را وارد کنید


مطالب مناسبتی

■ دهه آخر رمضان، از زنان دوری می‌کرد... (1388/6/19)
■ همه آفاق چرا ملتهب است؟ (شعری از آیةالله صافی) (1388/6/18)
■ یتیمی کنج نخلستان، نشسته اشک میریزد (1388/6/20)
■ یا دائم، یا موقت! (1388/6/21)
■ غبطه به متعه! (1390/5/31)

برای تازه واردین

چند مطلب مهم

بخش نظرات غیر فعال است
در صورتی که فرمایش خاصی دارید، از فرم ارتباط با ما استفاده نمایید







فارغ التحصیل دانشگاه هستم و توفیق طلبگی رسمی را نداشته‌ام. در این سایت علاوه بر نوشته های روزانه در موضوعات مختلف، سعی بر این بوده که بیشتر به مطالب و اخبار مرتبط با ازدواج موقت پرداخته شود.

در زمینه احکام و روایات مربوطه علاوه بر مطالعات شخصی، از راهنمایی‌های دوستانی فاضل نیز استفاده کرده‌ام که از همه آنها تشکر می‌کنم.

باز هم لازم می‌دانم که اعلام کنم هدف هم ابلاغ صحیح مطالب مربوط به ازدواج موقت است نه ترویج عملی و رساندن افراد به هم.

اگر در زمینه این هدف می‌توانید به بنده کمک کنید یا سوالی در این باره دارید که با جستجو در مطالب وبلاگ نتوانستید پاسخ آن را پیدا کنید، می‌توانید از طریق آدرس الکترونیکی manmotecom در جیمیل با ما ارتباط برقرار کنید یا از طریق فرم زیر:

نام شریف شما

آدرس الکترونیکی (جهت دریافت پاسخ)

فرمایش شما