آنچه در ادامه میآید خاطرات و نکاتی پراکنده از اصل و حواشی سفر اخیرم به عتبات عراق است.
یکی از دوستان پیشنهاد رفتن به کربلا را برای اربعین را داد. گفت: ویزای انفرادی 40 دلار میخواد و با کرایه رفت و برگشتت میشه 100 تومان. غذا و محل اسکانت هم با من!
با رغبت قبول کردم. گذرنامه رو به یک آشنا دادم برای گرفتن ویزا. از تهران موفق به گرفتن ویزا نشد. گفتند از طریق مشهد شاید بشه. گذرنامهام تا مشهد هم رفت اما باز هم برگشت خورد.
فکر نمیکردم بشود اما شد؛ گفتند اگر بلیط هواپیما داشته باشی، حتما ویزا هم میدهند. یک نفر پیدا شد که قصد داشت یک بلیط را پس بدهد و یک نفر دیگر هم پیدا شد و گفت پول بلیط هواپیما رو من میدم!
خلاصه لطف خدا از طریق واسطههایش شامل حالم شد و مشکل ویزا هم حل شد و پس از یک پرواز 80 دقیقهای در فرودگاه نجف پیاده شدم. فرودگاه نجف یک فرودگاه نظامی (کوچک) بود که آشیانه و پارکینگ نداشت و هواپیما پس از پیاده شدن مسافران، به بغداد میرفت.
نظم و صف یکی از ویژگیهایی است که زیاد در عراق معنا ندارد و از همان فرودگاه خودش را نشان میداد. همچنین «توکل بر خدا» در بسیاری از موارد جایگزین «نظارت» شده بود! (مصادیقش را ذکر نمیکنم چون مطلب طولانی میشه)
جمعی از دوستان چند روز قبل از طریق زمینی به عراق آمده بودند. با آنان تماس گرفتم و به محل اسکانشان رفتم. همه چیز خوب بود جز سردی هوا.
در آنجا گاز لولهکشی نیست و «برق» مانند تابستان، مطبوع کردن دمای زمستان برای ساکنین آنجا را نیز بر عهده دارد. طبیعی است که مصرف برق بالا برای مصارف گرمایی، نیاز به نیروگاههای عظیمی دارد که کشور عراق فاقد آن است. همین امر باعث شده که در بسیاری از ساعات شب و روز خبری از برق نباشد و آلودگی صوتی ناشی از ژنراتورهای برق خانگی و محلی فضا را پر کند. پارسال هم سفری به عتبات عراق داشتم اما وضع برق امسال به مراتب بدتر شده بود. ساکنین آنجا هم همین را میگفتند.
بعد از مدتی استراحت و زیارت امیرالمومنین علیهالسلام و مسجد کوفه و قبر حضرت مسلم و مختار ثقفی، صبح جمعه به وادیالسلام رفتیم و پس از زیارت بستگان برخی دوستان، پیاده از نجف به سمت کربلا راه افتادیم. راه شلوغ بود. مواکب (جمع موکب: هیئت) تمام مسیر 80 کیلومتری نجف تا کربلا را پوشش داده بودند و هرجا زائرین پیادهی نیاز به استراحت، آب، چای، میوه، غذا، ماساژ دستی یا برقی، دارو و ... داشتند، میتوانستند به راحتی یکی از مواکبی که در کنار مسیر است را انتخاب کنند. مواکب در چادرهای صحرایی بزرگ یا ساختمانی چهاردیواری و ساده مستقر بود.
بین راه صحنه جالب زیاد داشت؛
- اطفال کم سن و سالی بودند که در این سفر در کنار والدینشان پیاده راه میرفتند
- مادران و خواهران و برادرانی بودند که در این پیاده روی طولانی، بچهی کوچکی نیز در بغلشان بود
- مرد جوانی بود که دو عصا زیر شانههایش بود و به سختی همراه سایر زائرین پیاده راه میرفت
- پیران عصا به دست هم در میان آنها کم نبود
ما چند نفر شبها را پس از شام، در مواکب استراحت میکردیم اما برخی بودند که شبها هم حرکت میکردند.
پرچمهای سفید و بزرگ با نام کشورهای مختلف که توسط پیادهروها حمل میشد، وجود محبین اهلبیت از کشورهای مختلف جهان در این پیادهروی را نشان میداد. گفته میشد که آیةالله حکیم از آنان دعوت و پشتیبانی کرده است.
به اذعان کسانی که قبلا هم تجربه این پیادهروی برای اربعین را داشتند، امسال جمعیت خیلی بیشتر از همیشه بود. بنابر اظهارات مسئول حرم اباالفضل علیه السلام که مبتنی بر ورودیهای کربلا و ... بود، امسال 17 ملیون نفر در ده روز منتهی به اربعین به کربلا آمدند.
البته که این جمعیت کمنظیر اگر قرار بود همگی خود را در روز اربعین به کربلا برسانند، شاید امکانش نبود برای همین برخی در روزهای قبل اربعین به کربلا میرسیدند و زیارت کرده و برمیگشتند. برخی علت این امر را استفتائی از آقای سیستانی میدانند که اگر کسی اهل دقت نباشد تصور میکند زیارت اربعین در روزهای قبل اربعین هم همان زیارت اربعین محسوب میشود.
این پیادهروی برای زیارت اباعبدالله الحسین علیهالسلام مخصوص اربعین نیست و در مناسبتهای دیگری همچون عاشوراء و عرفه و سوم شعبان و ... نیز انجام میشود. علت این استقبال عظیم دائمی و خریدن سختیهای این مسیر به جان و دل، فضیلتهای و ثوابهای بدون مشابهی است که برای این عمل (زیارت امام حسین به صورت پیاده) نقل شده.
مثلا در صفحه273 کاملالزیارات چنین میخوانیم که اگر کسی برای خدا در این راه قدم بگذارد، علاوه بر پاک شدن از تمامی گناهان، هر قدمی که بر زمین میگذارد یک حج و هر قدمی که برمیدارد یک عمره برای او نوشته میشود.
برای همین عادت من و برخی دوستان شده بود که در این پیادهروی طولانی، به نیابت تکتک آشنایان زنده و فوت شده چندقدمی برداریم
قصدمان این بود که 4 روزه این راه را طی کنیم و شب اربعین برسیم اما با تلاش و همت مضاعف! سه روزه به پایان رسید و یکشنبه شب به کربلا رسیدیم.
غروب روز اربعین هم کمکم راهی راه برگشت شدیم و بعید بود ماشین مناسبی با آن شلوغی جمعیت پیدا شود اما اتوبوسهای متعلق به عتبه حسینی را دیدیم که زائران را رایگان به نجف برمیگرداند. ما هم سوار شدیم و برگشتیم.
چهارشنبه جمعی از مسئولین میخواستند به دیدار آیةالله سید علی سیستانی حفظهالله بروند. از آنجا که بنده هم همیشه مسئول هستم! خودم را با یک عنوانی در میان آنها جا دادم و به دیدار ایشان رفتیم.
محل دیدار، ساختمانی اجارهای در جنب منزل ایشان بود. صد قدم پایینتر از بابالقبله حرم امام علی علیهالسلام.
هرچند صدای آهسته و رفتار با طمانینه از مقتضیات یک پیرمرد 83 ساله است اما نشاط و شوخطبعی و روحیه خوبی که داشتند کمتر در همسالان ایشان پیدا میشود.
از مطالب زیادی صحبت شد و از جمله درددلی هم داشتند در مورد تاخیر ازدواج جوانان.
در پایان مسئول مربوطه گفتند که خدا سایه شما را بر سر شیعیان حفظ کند و آقای سیستانی هم گفتند که بنده سایه ندارم
پنجشنبه بعدازظهر برای زیارت امام حسین مجددا راهی کربلا شدیم و پس از زیارت، صبح راهی بغداد شدیم.
در بغداد قبر محمد بن عثمان و سپس حسین بن روح (دو تن از نواب اربعه امام عصر در غیبت صغری) را زیارت کردیم و راهی کاظمین شدیم. حرم کاظمین برخلاف سایر عتبات عراق، صحن بزرگ و مناسبی دارد.
همراهان ما قصد داشتند به زیارت حضرت سلمان در مدائن بروند اما من و یکی دو تن از دوستان در کاظمین ماندیم و بقیه رفتند. ما که نمیدانیم آن بالا چه خبر است اما زیارت این بار کاظمین خیلی به دلم نشست و به قول بعضیها حالی دست داد اساسی! معروف است که امام کاظم و امام جواد علیهمالسلام را مردم بیشتر برای گرفتاریهای مادی واسطه قرار میدهند اما در بین یک حاجت مادی و یک حاجت معنوی که از آنها خواستم، حاجت معنویام قبل از ترک حرم به من داده شد
شب کاظمین ماندیم و صبح راهی سامرا شدیم. مردم سامرا اهلتسنن هستند و حرم عسکریین نیز قبل از انفجار بارگاه ایشان در دست آنها بود. حرم سامرا نیز کوچک است اما به همت شیعیان صحن بسیار بزرگی در زیر آن ساخته شده است که به زودی به بهرهبرداری میرسد. پس از زیارت امامهادی و امام عسکری و مادر امام زمان (نرجس) و عمه امام زمان (حکیمه) علیهمالسلام و سرداب مقدسه (که گفته میشود غیبت امام عصر از آنجا آغاز شده است) برای ناهار به زیارت سیدمحمد (برادر امام عسکری و معروف به سبع الدجیل) رفتیم.
قبر ایشان در شهر بلد! نزدیک سامرا واقع است. از عجایب این امام زاده این است که شیعه و سنی از او حساب میبرند و اهل سنت جرات نمیکنند قسم دروغ به نام ایشان بخورند! درباره عظمت مقام و منزلت سیدمحمد و معجزات و کرامات ایشان کتابها نوشته شده و اگر به مفاتیحالجنان هم مراجعه کنید، پس از زیارت سامرا، به ایشان اشاره شده است.
پس از زیارت سیدمحمد مجددا به نجف برگشتیم. میخواستم مدت بیشتری در آنجا بمانم اما ویزایم 14 روزه بود و اجبارا به ایران برگشتم.