قبلا در این مطلب نوشته بودم که یکی از علماء در خواب چیزی! میبینید و معبر، آن را به توفیق «ازدواج موقت» تعبیر میکند.
در این مطلب نیز حدیثی خدمت شما عرض میشود که در آن یکی از بزرگترین و عالمترین یاران حضرت صادق علیهالسلام به نام «محمدبنمسلم» خوابی میبیند و تعبیر آن را از حضرت جویا میشود. این روایت در صفحه 292 جلد آخر کتاب الکافی نقل شده است.
پیشاپیش از دوستان اهل فن تقاضا دارم که اگر اشکالی در ترجمه بنده هست، اصلاح بفرمایند.
عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ دَخَلْتُ عَلَی أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع وَ عِنْدَهُ أَبُو حَنِیفَةَ فَقُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ رَأَیْتُ رُؤْیَا عَجِیبَةً فَقَالَ لِی یَا ابْنَ مُسْلِمٍ هَاتِهَا فَإِنَّ الْعَالِمَ بِهَا جَالِسٌ وَ أَوْمَأَ بِیَدِهِ إِلَی أَبِی حَنِیفَةَ قَالَ فَقُلْتُ رَأَیْتُ کَأَنِّی دَخَلْتُ دَارِی وَ إِذَا أَهْلِی قَدْ خَرَجَتْ عَلَیَّ فَکَسَّرَتْ جَوْزاً کَثِیراً وَ نَثَرَتْهُ عَلَیَّ فَتَعَجَّبْتُ مِنْ هَذِهِ الرُّؤْیَا فَقَالَ أَبُو حَنِیفَةَ أَنْتَ رَجُلٌ تُخَاصِمُ وَ تُجَادِلُ لِئَاماً (ایاما) فِی مَوَارِیثِ أَهْلِکَ فَبَعْدَ نَصَبٍ شَدِیدٍ تَنَالُ حَاجَتَکَ مِنْهَا إِنْ شَاءَ اللَّهُ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع أَصَبْتَ وَ اللَّهِ یَا أَبَا حَنِیفَةَ قَالَ ثُمَّ خَرَجَ أَبُو حَنِیفَةَ مِنْ عِنْدِهِ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنِّی کَرِهْتُ تَعْبِیرَ هَذَا النَّاصِبِ
فَقَالَ یَا ابْنَ مُسْلِمٍ لَا یَسُؤْکَ اللَّهُ فَمَا یُوَاطِی تَعْبِیرُهُمْ تَعْبِیرَنَا وَ لَا تَعْبِیرُنَا تَعْبِیرَهُمْ وَ لَیْسَ التَّعْبِیرُ کَمَا عَبَّرَهُ قَالَ فَقُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ فَقَوْلُکَ أَصَبْتَ وَ تَحْلِفُ عَلَیْهِ وَ هُوَ مُخْطِیٌ قَالَ نَعَمْ حَلَفْتُ عَلَیْهِ أَنَّهُ أَصَابَ الْخَطَأَ قَالَ فَقُلْتُ لَهُ فَمَا تَأْوِیلُهَا قَالَ یَا ابْنَ مُسْلِمٍ إِنَّکَ تَتَمَتَّعُ بِامْرَأَةٍ فَتَعْلَمُ بِهَا أَهْلُکَ فَتُمَزِّقُ عَلَیْکَ ثِیَاباً جُدُداً فَإِنَّ الْقِشْرَ کِسْوَةُ اللُّبِّ قَالَ ابْنُ مُسْلِمٍ فَوَ اللَّهِ مَا کَانَ بَیْنَ تَعْبِیرِهِ وَ تَصْحِیحِ الرُّؤْیَا إِلَّا صَبِیحَةُ الْجُمُعَةِ فَلَمَّا کَانَ غَدَاةُ الْجُمُعَةِ أَنَا جَالِسٌ بِالْبَابِ إِذْ مَرَّتْ بِی جَارِیَةٌفَأَعْجَبَتْنِی فَأَمَرْتُ غُلَامِی فَرَدَّهَا ثُمَّ أَدْخَلَهَا دَارِی فَتَمَتَّعْتُ بِهَا فَأَحَسَّتْ بِی وَ بِهَا أَهْلِی فَدَخَلَتْ عَلَیْنَا الْبَیْتَ فَبَادَرَتِ الْجَارِیَةُ نَحْوَ الْبَابِ وَ بَقِیتُ أَنَا فَمَزَّقَتْ عَلَیَّ ثِیَاباً جُدُداً کُنْتُ أَلْبَسُهَا فِی الْأَعْیَادِ.
بر امام صادق علیه السلام وارد شدم در حالی که ابوحنیفه (لعنهالله) نزد ایشان بود.
به امام عرض کردم که فدایت شوم، خواب عجیبی دیدم!
امام فرمود: بگو که عالم به آن، اینجا نشسته و با دست اشاره به ابوحنیفه کرد.
گفتم: دیدم انگار در خانه خودم بودم و خانوادهام آمدند و گردوی زیادی را شکستند و به سرم پاشیدند. از این خواب متعجب شدهام.
ابوحنیفه گفت: چندین روز است که دشمنی و مجادله در ارث خانوادهات میکنی و بعد از دوندگی شدید، به حاجتت میرسی انشاءالله.
امام صادق علیهالسلام به او گفت: بخدا قسم رسیدی (به آنچه باید برسی). پس ابوحنیفه رفت و من به امام عرض کردم: فدایت شوم من از تعبیر خوابی که این ناصبی کرد، بدم آمد!
فرمود: خدا به تو بد نمیدهد. تعبیر آنها شباهتی با تعبیر ما ندارد و تعبیر ما با آنها. تعبیر آن خواب آنچنان که او گفت نیست.
به ایشان عرض کردم: فدایت شوم، شما فرمودید که «رسیدی» و قسم هم خوردید در حالی که او اشتباه کرد؟
فرمود: قسم خوردم که او به خطا رسید!
عرض کردم پس تعبیر آن چیست؟ فرمود:
تو با زنی متعه میکنی و خانوادهات آگاه میشوند
و لباس نوی تو را بر تنت پاره میکنند.
پوست پوشاننده مغز است.(حسب قول یکی از آیات عظام، منظور از این تعبیر که «پوست پوشاننده مغز است» این است: همانگونه که پوست گردو یا تخممرغ را شکستند و درونش آشکار شد، لباس تو را که پوشاننده بدنت است، پاره میکنند.)
به خدا قسم بین تعبیر امام و وقوع آن، جز یک صبح جمعه نبود. صبح جمعه دم در نشسته بودم که دختری رد شد و از جمالش متعجب شدم. غلامم را امر کردم تا او را برگرداند. سپس او را به درون خانه بردم و متعه (عقد موقت) کردم. پس خانواده متوجه ما شد و بر ما وارد شد و آن زن به سمت در رفت (برای خروج از منزل) و من تنها ماندم. پس لباس نویی را که در اعیاد میپوشیدم، بر تنم پاره کرد!
پینوشت: این حدیث و احادیثی که در هفتههای آینده ذکر میکنم، میتواند متنبه کننده کسانی باشد که میگویند: زنان زمان ما حساس و حسود شدهاند و آن زمان حساسیتی نبوده و لذا الآن قضیه فرق میکند و باید حکم متفاوتی ارائه شود!