بارون بود. موبایلو خاموش کردم و گذاشتم توی جیب کاپشنم و کمی زودتر از معمول، راهی خونه شدم چون پدر و مادر خانم دائمم شام مهمون بودن خونه ما.
رسیدم خونه. لباسامو عوض کردم. گوشیمو از تو جیبم درآوردم. با اینکه کاپشنم جنسش خوبه و پلاستیک یهتیکه و ضدآبه اما آب از محل دوخت و اینها نفوذ کرده بود توش و کمی پشت موبایلم خیس شده بود. فلذا سریعا درب باتریشو باز کردم و موبایل و باتریشو گذاشتم روی کنار بخاری که زیاد گرم نبود تا خشک بشه و عکس متعه گرامی رو هم پشت باتری موبایل بود، گذاشتم توی جیبم! خدا رو شکر آب بهش نرسیده بود!
وقتی سفره رو انداختند موبایلم کاملا خشک خشک شده بود. نشستم پای سفره مقابل پدرخانم و مادرخانمم. عکس متعه گرامی رو با آرامش از جیبم درآوردم و گذاشتم پشت باتری موبایل و مجددا درشو بستم!
وقتی رفتن، خانمم (با لحن مناسب) گفت چرا حالا دقیقا سر سفره و جلوی اونا اینکار رو کردی؟!
گفتم آخه ترسیدم بعد سفره که دارم سفره رو جمع میکنم یا چای و میوه میارم و خم میشم، از جیب پیرهنم بیفته جلوی اونا!
__________________________
پ.ن: قبلا هم گفتم که یکی از فواید متعه مرد متاهل، اینه که خانم دائم اون مرد در صورتی که مساله براش خوب جا بیفته، فکرش راحتتره و من واقعا اینو دارم حس میکنم. حالا شما داستان بالای بنده رو، مقایسه کنید با این داستان.