کمی واقع بینی میخواهد که بدانیم ازدواج دائم به تنهائی پاسخگوی نیاز یک جامعه نیست و افراد زیادی (چه پسر و دختر و چه جدا شدهها از همسر با طلاق یا فوت) در جامعهای که فقط ازدواج دائم در آن باشد، متحمل فشارهای روحی میشوند.
شیعیان با توجه به تعالیم قرآن و احادیث معصومین علیهمالسلام در اینباره، علاوه بر ازدواج دائم یک ازدواج دیگر هم دارند.
اما اهلسنت نوع دوم ازدواج شیعیان(موقت) را قبول نداشته و با تغییر در شرایط و کیفیت عقد دائم، ازدواجهای دیگری مانند ازدواج مسیار و ازدواج عرفی، ازدواج مسفار، ازدواج سیاحی، ازدواج فندقی، ازدواج مناخی، ازدواج صیفی، ازدواج موسمی، ازدواج الوناسة، ازدواج بهنیتطلاق، ازدواج مطیار و... ابداع کردهاند که ازدواج مسیار به عنوان نماینده آنها شناخته میشود! و در ادامه بررسی میشود.
شیعیان در مورد ازدواج موقت 24 سوره نساء را دارند که اهل سنت هم بر آن معترفند. (البته میگن که بعدا نسخ شده و حرام شده)
و اهلسنت آیه 128 سوره نساء را دلیل بر ازدواج مسیار ذکر میکنند.
اهلسنت ازدواجمسیار را همان ازدواجدائم میدانند که بنا به مصالحه طرفین، برخی حقوق آن (از جمله حق نفقه و مسکن و لباس زن) حذف میشود. همچنین میتواند فاقد برخی شروط لازم مثل شاهد و ثبت باشد. (چون اهلسنت برخلاف شیعه و قرآن، در عقد شاهد را لازم میدانند و در طلاق نمیدانند)
ذکر این نکته لازم است که همه علمای اهلسنت نیز آن را قبول ندارند و سه دستهاند:
- بعضی این نکاح و شرائط آن را هم صحیح میدانند
- بعضی نکاح مسیار را صحیح ولی شرایطش را صحیح نمیدانند (شرط فاسد، مفسد نیست)
- بعضی نکاح و شرایط آن را فاسد میدانند
همانطور که در اول بحث اشاره کردم، ازدواج غیردائم در نزد اهلسنت صورتهای مختلفی دارد. اما یکی از مرسومترین مواردی که بنده سراغ دارم، ازدواج به نیت طلاق است که در آن زوجین قرار میگذارند که پس از مدتی از هم جدا شوند. (که البته اینجا ما میپرسیم که فرق این نوع عقد بدعی با عقد موقتی که شیعه میگوید چیست؟ آیا ایراداتی که شما به عقدموقت میگیرید متوجه این عقد شما نیست؟)
- تذکر یک نکته تخصصی در مورد شرط فعل و شرط نتیجه:
(به نقل از درس خارج یکی از مراجع)
در کوتاه آمدن زن در ازدواج مسیار دو حالت وجود دارد:
- گاهی زن در عقد نکاح چیزی را شرط نمیکند ولی اخلاقاً متعهد میشود که چیزی از مرد نخواهد و اصلا مسئله تنازل از حق، جزو نکاح قرار نمیگیرد. این بحثی ندارد و بسیاری هستند که در متن عقد شرطی قرار نمیدهند ولی اخلاقاً متعهد میشوند که چیزی مطالبه نکنند.
- گاهی تنازل از حق و گذشت از حقوق، بصورت شروط الزامی قید میشود.
میدانیم که شرط ضمن یک معامله دو حالت دارد:
- به صورت شرط فعل
یعنی فعلی را شرط می کند به این بیان که مثلا بگوید:
من با تو ازدواج می کنم و از تو نفقه و قَسْم را طلب نمیکنم
این اشکالی ندارد چون حق اوست ولی شرط میکند که مطالبه نکند و در بسیاری از موارد همین است. (مثل بحث ارث) - به صورت شرط نتیجه
مرد می گوید: أتزوّجکِ علی أن لا یکون لک حقّ فی النفقة و القسم
(ازدواج می کنم به شرط این که حق نفقه و شبمانی! نداشته باشی)
این بخش قابل بحث و ایراد است که آیا این حق قابل اسقاط است؟ به عبارت دیگر این حق قابل گذشت که هست، آیا قابل اسقاط هم هست؟
ممکن است کسی بگوید این حکم الهی است که مرد باید نفقه همسرش را در عقد دائم بدهد و حق مبیت (شبمانی! که هر 4 شب یک شب واجب است پیش زنش باشد) را انجام دهد و اگر نکند خلاف حق رفتار کرده است، آیا این حق قابل اسقاط است؟
اگر شک هم کنیم که قابل اسقاط است یا نه، اصل این است که غیر قابل اسقاط است و لذا بعضی از متأخرین هم که نکاح مسیار را صحیح دانستهاند، معتقدند که به صورت شرط نتیجه نباشد بلکه به صورت شرط فعل باشد.
- به صورت شرط فعل
پینوشت: این لینک پرمطلب را هم ببینید: اهل تسنن و ازدواج مسیار