مناظرات تاریخی درباره متعه - 2

شیخ مفید (علیه الرحمة) از برجسته ترین فقهاء و علمای کلامی شیعه است. در زیر مناظره ای که بین ایشان و یک عالم اسماعیلی مذهب رخ داده را طبق قولی که دادیم، برایتان از اینجا ترجمه میکنم:
شیخ مفید میگوید که در محضر بعضی سران دولتی بودیم و در آنجا شیخی از اسماعیلیه بنام ابن لؤلؤ نیز حاضر بود. از من پرسید:
چرا متعه جایز است؟
گفتم:
بخاطر این سخن خدا که در آیه 24 سورةالنساء فرمود « واحلّ لکم ما وراء ذلکم أن تبتغوا بأموالکم مُحصنین غیر مسافحین فما استمتعتم به منهن فآتوهن أجورهن فریضة ولا جناح علیکم فیما تراضیتم به من بعد الفریضة إن الله کان علیماً حکیما »
لذا او متعه را با لفظ صریحش و اوصافی مانند «وجوب اجر» و «رضایت طرفین در اجر و مدت» حلال کرد.
گفت:
میدانی که این آیه با آیه 5-7 سورةالمومنون نسخ شده است؛ « و الذین هم لفروجهم حافظون الا علی ازواجهم او ما ملکت ایمانهم فانهم غیر ملومین فمن ابتغی وراء ذلک فاولئک هم العادون »
خدای تعالی، نکاح را جز با همسر و کنیز منع کرد لذا حرف کسی که آن را حلال بداند ساقط میشود.
پاسخ دادم که:
در این معارضه 2 خطا کردی!
یکی اینکه تو همسر موقت را همسر ندانستی در حالیکه مخالف تو این را نمیپذیرد و آن را همسر حقیقی میداند.
دوم اینکه ؛ سورةالمومنین مکـّی و سورةالنساء مدنی است و «مکـّی» از نظر زمانی مقدم بر «مدنی» است پس چگونه ناسخ آن خواهد بود؟ و این غفلت بزرگی است که از تو سر زد.
وی گفت:
اگر همسر موقت، همسر حقیقی بود ارث میبرد و طلاق داده میشد و این دلیل نادرست بودن سخن توست.
به او گفتم:
این نیز یک غلط دیگر است؛ چرا که زن فقط بواسطه همسر بودن مستوجب میراث یا طلاق نمیشود؛
مثال نقض در مورد ارث:
  1. اگر فردی با کنیزی ازدواج کند ارث نمیبرد
  2. زن قاتل(که شوهرش را بکشد) ارث نمیبرد
  3. ذمیّه (زن یهودی و مسیحی) ارث نمیبرد.
مثال نقض در مورد طلاق (که زن و مرد خود بخود از هم جدا میشود):
  1. کنیزی که فروخته میشود
  2. زنی که بوسیله لعان یا خـُـلع جدا میشود
  3. مردی که مرتد میشود و برای همین زنش باید از او جدا شود و عده وفات بگیرد بدون طلاق
  4. دختری که شیرخوار است و شوهر هم دارد و هنوز هم از شیرگرفته نشده و کسی شیری از مادری به او می دهد که نهایتا این دختر شیرخوار با شوهرش محرم می شود و نکاحشان باطل و بدون طلاق جدا می شوند
که همه اینها زوجات حقیقی هستند. لذا آنچه تصور کردی باطل است و چیز مقبولی ارائه ندادی.
صاحبخانه که مردی پارسی و ناآشنا به فقه بود و فقط عرف را میشناخت (در پرانتز عرض کنم که جمله عجیبی است از شیخ مفید اینجا: «لا معرفة له بالفقه وإنما یعرف الظواهر» ظاهرا درد عدم تفقه و توجه به عرف فقط مال الآن نیست و همیشه بوده است آن هم به شکلی معروف!)... گفت:
من در این باب مساله ای از تو میپرسم ؛ بگو ببینم پیامبر یا امیرالمؤمنین علی علیه السلام متعه کردند؟
بدو گفتم:
خبری در این باره بما نرسیده و نمیدانم. (چند نکته جالب است؛ اول اینکه حدیث داریم که امام علی متعه کرده اما شاید بدلیل محدودیت کتابهای آن عصر، به رویت ایشان نرسیده. دوم اینکه ایشان نگفتند که متعه نکرده اند بلکه گفتند بمن نرسیده و این نمیتواند وجود آن را انکار کند و کسی نمیتواند با استدلال به اینکه چون حدیثی در این باره نیست بگوید پس متعه نداشته اند.)
آن مرد پارسی گفت:
اگر در متعه خیری بود رسول خدا و پیامبر آن را ترک نمیکردند.
گفتم:
ای مرد سخنگو! هر آنچه پیامبر صلی الله علیه و آله انجام نداد، حرام نیست. مثلا رسول خدا و ائمه که درود خدا بر آنان باد، همه آنها بدون استثناء ؛ با کنیز ازدواج نکردند، با غیر مسلمان اهل کتاب ازدواج نکردند، خـُلع نکردند، با زن سیاه پوست تزویج نکردند، با سند (زن پاکستانی) ازدواج نکردند، برای تجارت به این سرزمین و آن سرزمین نرفتند، برای خرید و فروش دکان راه نیانداختند، در حالیکه اینها حرام نیست و چیزی مانع آن نیست. جز نظر خاص شیعه که نکاح با کتابیه را جایز نمیداند، همه آنچه در بالا گفته شد حقیقتا همسر نامیده میشود در حالیکه پیامبر و معصومین انجام ندادند.
گفت:
خب این حرف رو ول کن اصلا (= پنج-صفر به نفع تو برویم دور بعدی!)، بگو ببینم اگر مردی اهل قم برای حجّ وارد مدینه شود و زنی را متعه کند و مدتش تمام و به حج برود در حالیکه آن زن از او حامله باشد و وی نداند و پس از حج به شهرشان برگردد و بعد از بیست سال دوباره به حج رود در حالیکه آن زن از وی دختری آورده و به سن جوانی رسیده، و او دوباره او را ببیند و متعه کند در حالیکه نمیداند، آیا ازدواج با دختر خود جدا شرم آور نیست؟ (دو نکته قابل توجه است. اولا چون قافیه تنگ آید شاعر به چی داداش؟ آره دقیقا!. دوم اینکه قم از اون زمان هم معروف بوده در این کار!!! هر چند ما چیزی ندیدیم از قمی ها!)
به آن جمع گفتم:
اگر آنچه این گوینده میگوید سبب تحریم متعه و تقبیح آن است، تحریم میراث و نکاح نیز و تقبیح آنها نیز واجب است چرا که داستانی که برای منع متعه «وصف» شد در مورد نکاح دائم نیز رخ میدهد به این نحو که: اشکالی ندارد که مردی از اهل خوارزم که سنی حنبلی مذهب است بقصد حج وارد مدینه شود و تقاضای زنی حنبلی کند و زنی جوان و غیرباکره و بدون ولی را پیدا کند و وی در حضور امام محله‌شان و دو شاهد وی را عقد (فقط دائم!) کند و زمانی که خواست به حج برود دوباره در حضور همان شیخ محله‌شان وی را طلاق دهد و نفقه عدّه او را هم بپردازد و پس از حج و بازگشت به وطن بعد 20 سال دوباره به حج بیاید و دختری که از خود او بوده و او غافل است را با حضور ولیّ و دو شاهد عقد کند و با وی نزدیکی کند. لذا اگر استدلال شما این است که باید ازدواج را کلا حرام کنید!
(دو نکته؛ خوارزم مثل قم نیست اونجا سنی مذهبن! دوم اینکه شیخ مفید در این مثال اوج سختگیری اهل سنت رو به رخشون میکشه در مسائل مختلف فقهی. مثلا سنی ها حتی برای دختر غیر باکره هم اذن پدر رو لازم میدونن!!! و همچنین لزوم شاهد در عقد)
پرسشگر اعتراض کرد که:
در مذهب ما لازم است که این مرد به همسایگانش در این مورد وصیت کند و این امر باعث رخ ندادن این امر شنیع میشود.
به او پاسخ دادم:
اگر در نزد شما لازم است در نزد ما لازم تر است! و آن اینکه آن مرد به یکی از برادران مورد اعتمادش در آن شهر وصیت کند درباره وضعیت آن خانم و اگر برادر مورد اعتمادی پیدا نکرد به یکی از اهل آن شهر وصیت کند و بگوید که او همسرش بوده و البته اسم متعه و موقت را ذکر نکند(که آن خانم مشکلی برایش پیش نیاید مثلا) و این شرط را شیعه نیز دارد لذا آنچه توهم کردی ساقط است.
(ذکر این نکته لازم است که این قول شیخ مفید در مقام جدل با مخاطب و از باب لزوم عقلی و احتیاط گفته شده وگرنه بنابر مشهور، وجوب فقهی ندارد.)
سپس به صاحب مجلس رو کردم و گفتم:
کار ما با این مردم فقیه! عجیب است؛ همه آنها ما را بخاطر ازدواج موقت میکوبند، با وجودی که:
  • همه آنها میگویند که پیامبر آن را جایز دانسته و در زمان او بدان عمل میشده
  • همچنین ظاهر کتاب خدا هم حلال بودن آن را اعلام میکند
  • و آل پیامبر نیز همگی آن را مباح دانسته اند
  • همه اتفاق نظر دارند که عمَر در زمان خودش آن را حرام کرد در حالیکه اقرار کرد که در زمان پیامبر حلال بود.
اگر بر فرض که ما در امر حلیت متعه، گمراه باشیم این گمراهی فرضی ما ناشی از اشتباه بوده و از روی لجاجت نبوده که مخالفین ما حق داشته باشند از ما اظهار بیزاری کنند. و در میان کسانی که با ما مخالفت میکنند کسی نیست که درباره نکاح و... کلامش ضد قرآن و خلاف اجماع و شرع و زشت در نزد طبع آدمی و انسانهای باشخصیت نباشد.
حال که افراد اهل تسنن خود این همه اختلافات و نظرات چرند مختلفه دارند که بعضا حتی ناشی از شبهه و اشتباه نیست با این حال همدیگر را تعظیم و تکریم می کنند اما به ما که می رسند همه علیه ما جبهه واحد می گیرند و این نیست جز بدلیل اینکه ما بدنبال آل محمد هستیم و قول اهل بیت فقط نزد ماست.
(در اینجا شیخ مفید شروع به ذکر مثالهایی ضد قرآن و شرع از اهل سنت میکند که البته یه مقدار 18+ هست!)
این ابو حنیفه را ببینید که میگوید: اگر مردی با مادرش عقد کند با وجودیکه میداند مادرش است و با وی نزدیکی هم بکند، حد (تازیانه) ندارد و فرزند هم مربوط به اوست! همچنین در مورد خواهر و دختر و سایر محارم!!
وی میگوید اگر مردی، زنی هنرمند را برای کاری اجیر کند اما به وی تجاوز کند و حامله شود حد ندارد و بچه مال آن مرد است.
و میگوید که اگر مرد بر آلتش! حریر بپیچد و در... زنی نامحرم فرو کند! زناکار حساب نمیشود و حدّ ندارد.
و میگوید که اگر با پسربچه ای لواط کرد بدون فرو کردن! حدّ ندارد.
با این وجود فتوایی غلیظ درباره ادب بی صدا بودن کفش و امثال آن دارد!
و میگوید که شراب نبیذ که مست کننده است حلال است و سنت و هر کس حرامش بداند بدعت گزار است!
و شافعی میگوید: اگر مرد با زن زنا کند و دختری بدنیا بیاید، حلال است که این مرد زناکار با آن دختر ازدواج کند و نزدیکی کند و بچه بیاورد و اینگونه نکاح دختران را حلال میداند.
و (همین شافعی) میگوید: اگر مردی خواهر رضاعیش کنیز باشد و وی را خریداری و با وی نزدیکی کند حد بر او واجب نمیشود. همچنین مجاز میداند گوش دادن به آوازها و سازهای مجالس غنا را.
و مالک میگوید: نزدیکی با زن از پست حلال قطعی است و گوش دادن به آوازها و سازهای مجالس غنا را یک سنت اسلامی برای عروسی ها و مهمانی ها میداند.
داوود بن علی اصفهانی هم میگوید: جمع بین دو مادر و دختر اشکالی ندارد!
و بخاطر این همه منکرات که بینشان حلال است، هیچ یک از آنها دیگری را انکار نمیکند با وجودیکه قرآن و سنت پیامبر و اجماع علماء بر ضلالت و گمراهی آنان دلالت میکند. اما اینها متعه را علـَـم میکنند در حالیکه قرآن بر حلال بودنش شاهد است و سنت پیامبر به آن شهادت میدهد.
لذا دانسته میشود که آنها اهل دین نیستند بلکه اهل تعصب و دشمنی با آل پیامبر هستند.
پس صاحب مجلس این سخنان را بزرگ شمرد و منکر و زشت دانست و از معتقدان به آن بیزاری جست و قول به مشروعیت آن بر او آسان شد.
17 سال پیش نگاشته شده

درباره این وبلاگ

هدف اصلی این وبلاگ که در بین روزنوشته‌هایم مورد توجه بنده بوده؛ بیان مسائل نظری و خبرهای پیرامون «ازدواج موقت» است.

لازم می‌دانم اعلام کنم که نویسنده این وبلاگ هیچ فرد یا موسسه‌ای را در هیچ‌جای ایران برای یافتن همسر موقت سراغ ندارد و فعالیت همسریابی (موقت و دائم) هدف این وبلاگ نیست.

بیشتر...

برای مشاهده نسخه کوچک و مخصوص موبایل این سایت، کافی است آدرس manmote.com را در موبایل خود وارد کنید.

برای اطلاع از مطالب جدید وبلاگ، ما به شما feed (یا همان rss) را پیشنهاد می‌کنیم. اگر نمی‌دانید فید چیست، اینجا را کلیک کنید

Post RSS feed

روش دیگر که مخصوص پیرمردها! میباشد، دریافت متن مطالب جدید در ایمیل شماست. بدین منظور، ایمیل خود را وارد کنید


برای تازه واردین

چند مطلب مهم

بخش نظرات غیر فعال است
در صورتی که فرمایش خاصی دارید، از فرم ارتباط با ما استفاده نمایید







فارغ التحصیل دانشگاه هستم و توفیق طلبگی رسمی را نداشته‌ام. در این سایت علاوه بر نوشته های روزانه در موضوعات مختلف، سعی بر این بوده که بیشتر به مطالب و اخبار مرتبط با ازدواج موقت پرداخته شود.

در زمینه احکام و روایات مربوطه علاوه بر مطالعات شخصی، از راهنمایی‌های دوستانی فاضل نیز استفاده کرده‌ام که از همه آنها تشکر می‌کنم.

باز هم لازم می‌دانم که اعلام کنم هدف هم ابلاغ صحیح مطالب مربوط به ازدواج موقت است نه ترویج عملی و رساندن افراد به هم.

اگر در زمینه این هدف می‌توانید به بنده کمک کنید یا سوالی در این باره دارید که با جستجو در مطالب وبلاگ نتوانستید پاسخ آن را پیدا کنید، می‌توانید از طریق آدرس الکترونیکی manmotecom در جیمیل با ما ارتباط برقرار کنید یا از طریق فرم زیر:

نام شریف شما

آدرس الکترونیکی (جهت دریافت پاسخ)

فرمایش شما