توی یه وبلاگی دیدم یکی از همین موج سواران به نویسنده اون وبلاگ گیر داده بود که چرا ساز مخالف میزنی و مسئولیت داره و ازین حرفا. نویسنده اون وبلاگ جواب درددل گونه ای داده بود که خیلی برای اعتراض کنندگان به این وبلاگ هم میتونه جالب توجه باشه:
من نمیدانم چطور شما میتوانید اینقدر از اوضاع اجتماعی و فرهنگی امروزه جامعه بیخبر باشید لکن اجمالاً عرض می کنم که امروزه مهمترین تریبونهای فرهنگساز جامعه در دست همقطاران شماست و هزاران پشتیبانی فرهنگی و اجتماعی و مالی و سیاسی و... از نشر مطالب شما میشود
حجم عظیمی از دیتاهای فرهنگی در عرصههای کتاب و مقاله و نرمافزار و سایت و وبلاگ و... را افکار شما یا لااقل مطالب متمایل به افکار شما تشکیل میدهد و کوچکترین محدودیتی برای نشر مطالبتان ندارید
اگر مطلبی مینویسید در میان صد نوع تقیه نیست اگر حرفی میزنید نگران از دست دادن شغل و زندگی و محروم شدن از امتیازات اجتماعی و هتک حیثیتی و خطرات امنیتی و... نیستید و آزادی کامل در بیان مطالبتان دارید نه دغدغهء فیلترینگ دارید و نه انسداد وبلاگ و نه هزار ضراء دیگر
دست شما و امثال شما باز است و دست مخالفین شما بسته و خار در چشم و استخوان در گلو هستند نتیجتاً افکار عمومی نه در دست مخالفین شما بلکه در دست شماست و آن را هرطور که میخواهید جهت میدهید
با این حساب و در این عرصه که وصف شد، در اذهان عمومی ِجویندگان علم، تصور بر این است که اسلام همین چیزهاست که همفکران شما میگویند و نه فقط شک و احتمال بلکه بعضاً قطع و یقین، نسبت به مطالب شما وجود دارد بنابراین تلاش شما برای ایجاد شک و احتمال، نابجا و تحصیل حاصل است
اگر کسانی باید شک و احتمال ایجاد کنند آن کسان، مخالفین شما هستند که در میان دهها محدودیت و فشار و تضییقات جاهلانه و... خود را شرعاً موظف میدانند که یقین خوشخیالانهء عموم را بشکنند و در میان ظلمات جهل و نادانی، حقایقی را فریاد کنند (اذا ظهرت البدع فعلی العالم ان یظهر علمه) و نگذارند تمام عرصه، دربست در اختیار یک طیف خاص باشد و لااقل یک ندای حقیقت ولو از عمق چاه کنعان یا انتهای غار آنجلس شنیده شود!
واقعا سوزوند منو و البته متنبه کننده بود.