تازه از مسافرت آمده بودم و عین جنازه افتاده بودم رو زمین. که موبایل زنگ زد.
یکی از رفقایی بود که یک سال شدیدا دنبال مورد بود.
1- البته با من رابطه نداشت و بعد یک سال یاد ما افتاده بود
2- صبر و پشتکار رو یاد بگیرید از این بشر
و انتظار نداشته باشید کارتون سه سوت جواب بده!خلاصه اجر صبریست کزان شاخ نباتم(ش) دادند.
بمن گفت که یه مورد خوب پیدا کرده منتها طرف پدر و... نداره آیا بازم اذن کسی رو میخواد گفتم نه دیگه برو حالتو ببر ولی اسراف نکن! گفتم که توی رساله های فارسی هم حتی تاکید شده که مادر و برادر و.... اجازه شون تاثیری نداره در ازدواج موقت/دائم
خلاصه با یک عجله خاصی گفت لطف کن دستور خوندنشو برام بفرست. فک کنم همون لحظه میخواست مشغول بشه !!!
خلاصه من با پلکهایی که هنوز بزور از هم باز میشد براش گفتم اما گفت برام بفرست صدات خیلی قطع و وصل میشه. منم مطلب خوندن خطبه عقد موقت رو براش ایمیل کردم. این هم از عیدی میلاد امام مومنین به ایشون.
البته شنیدم توی اردبیل به اونا که اسمشون «میلاد» بوده هم جایزه دادن !!