تو محل کارمون، مسئول مافوقم گفت: آقای مهندس راستی شما ازدواج کردی؟!
با خودم گفتم لابد همونطور که در مطالب قبلی گفتم، اجبار به ازدواج هم به موسسه ما پیش کشیده شده ! میخواستم فقط بگم آره، اما دیدم که من بیشتر هدفم احیاء این سنت مرده بوده لذا گفتم: آره اما موقته !!
گفت یعنی نامزدید؟ گفتم خیر موقتا با هم ازدواج کردیم.
گفت یعنی قراره با هم ازدواج کنید دیگه؟ گفتم خیر !
و این حرف من باعث شد که چشم ایشون و همه اونا که اونجا بودند چهار تا شد!