یکی از خواندندگان وبلاگ نوشته:
از وقتی که به اون روایتی که در مورد علی ابن یقطین و متعه بود تو بلاگ شما فکر کردم موقع وضو گرفتن (که تا به حال به یک بار شستن دست به یک بار شستن اکتفا می کردم) برای تکمیل شدن وضو شستشوی مستحبی رو هم انجام میدم تا مگر اینکه خدا با انجام این مستحب ( به همراه واجب ) من رو در انجام مستحبات دیگر توفیق دهد.
از موقعی که خوندم اگه منتظر طلوع باشی نمازت قضا می شه صبح ها بعد از نماز صبح تا طلوع بیدار می مونم و منتظر دیدن خورشید می شم هر چند دیروز هوا ابری بود و امروز هم نتونستم طلوع رو از بالکن ببینم.
دیگه امروز قاطی کردم دیدم خیلی ترسو هستم و خیلی احمقم این رفیق ما انگار نه انگار که گفته خدا و پیامبر و امام رو دارم نشونش میدم حتی حاضر نشد به صفحه نگاه کنه پریشب هم جلوی پسر خاله ها و پسر دایی هام همچون داد و قال کرد که من کم بیارم اما من هم آدرس سایت رو دادم بهشون برن حالشو ببرن هرچند از این جماعت ضاله انتظار الی الله نمیرود همونطور که من در مقابل گفته های اون و اطمینان و اعتماد به نفسش و پا فشاریش بر جهالتش همچون تحت تاثیر قرار گرفتم که به این فکر افتادم که همون گناه کار باشم
چه طور از اینجا بزنم بیرون در حالی که نه توان دارم کاری انجام بدم یه پولی در بیارم و یه جای دیگه برم که خدا گفته زمین من گسترده است.
نه در اینجا کسی رو میشناسم که اونقدر عاقل باشه که بتونم ازش بهره ببرم و دو تا چیز یاد بگیرم با هر کسی هم می خوام دوست بشم ( از ذکور ) که دوتا چیز علمی یادم بده فورا حرف از دولت و گرونی و افتضاحی وضع ایران میزنه انگار تنها تحلیل گر سیاسی اقتصادی فرهنگی و... ایران که چیزی می فهمه....
دیگه خسته شدم از این ها بیشتر از خودم چون جاهلم، چون ترسو هستم، چون اینقدر اینور و اونور کردم تا خدا دو تا چیز به من بده آخرش خراب کردم.
چون اینقدر کار رو شروع کردم و نیمه کاره ول کردم که بیشتر سرخورده شدم.
خواسته های من همونی هست که دیگران می خوان بدون اینکه خودم بخوام اولش ظاهرا به میل خودم شروع میشه ولی بعدش می بینم نخیر دارم اونی رو که دیگرون می خوان انجام می دم.
تنها چیزی که بیشترش کار خودم بود همون پروژه ضبط صدا روی کارتهای SD بود که با طول کشیدنش مفتضح شد ولی خوبیش این بود که خودم کردم.
حالا با این همه طول تفصیل به این نتیجه رسیدم که من هیچ وقت آدم بشو نیستم همون گنه کار باشم و حد اقل از خدا یه ذره خجالت بکشم بهتر از اینه که با خود خواهیم سر خدا منت بذارم.
ضمن دعا برای ایشون، نکاتی رو به ایشون و سایر دوستان عرض میکنم:
-
وظیفه ما حداکثر بلاغ (رساندن مطلب بگوش دیگران) هست نه هدایت. هدایت دست خداست.
- درست شدن اعتقاد به آموزه های شیعی و از جمله ازدواج موقت، اهمیتش بالاست. هر چند در وادی عمل ممکنه به سادگی نشه مورد خوب و مناسب پیدا کرد.
- هیچگاه ناامید نباشید و بر خدا توکل کنید والله المستعان.