تو پارک رو چمنا نشسته بودیم و داشتیم حرف میزدیم. اون طرف تر ما یه خانم با پسر کوچولوش نشسته بودن مث ما رو چمنا. خانمم روش به اونا بود و من پشتم! (البته نمیخواستم پشتکارمو نشونشون بدما!!!)
متعهجان: این پسره داره بهم اشاره میکنه که برم پیششون
گفتم: نگو که من غیرتی میشم
متعهجان: نه بابا، پسره کوچولوئه و با مامانشه !
گفتم: برو، اما بپرس ببین زنه شوهر داره یا نه؟!!!
متعهجان: حالا من دارم غیرتی میشما !!!