قبلا هم از ایشون کلمات دُرربار دیگری نقل شد که لینک دادم.
ته حرف اینها تکرار چند تا حرف بچهگانه است:
- پرداختن به بحث ازدواج موقت فرع است و جامعه را از مسائل اصلیاش دور میکند
مساله اصلی فحشا و فشار روحی جوانان است که به خاطر سیران روزگار خطور نمیکند - باید به فکر ازدواج دائم بود نه ازدواج موقت
و در زمان ما هیچ کسی نیست که منکر فاصله زیاد بین بلوغ جنسی تا حداقل مطلوب اجتماعی و مالی باشد. اما وقتی ظاهر ادعا خوش آبورنگ میشود گوئی وجدان و انصافشان تعطیل میشود - توسل به شعر و مثل و قیاس و امثال اینها. برای نمونه این خانم گفته که: ازدواج مجدد و ازدواج موقت پلههای اضطراری یک برج بلند است و هیچکس هر روز از پلههای اضطراری یک برج بالا نمیرود. ما باید تشکیل خانواده را تبدیل به آسانسور کنیم و ازدواج موقت و مجدد را پلههای اضطراری برای موارد خاص و سوژههای ویژه بدانیم.
علاوه برجوابهای قبلی، مثال خیلی خوب و عاقلانهای را که جناب «یکدوست» در کامنتها زدند رو بازگو میکنم:
اگر شما محل سکونت نداشته باشید و قدرت خرید منزل شخصی هم نداشته باشید، توی خیابون و پارک میخوابید یا خونه اجاره میکنید تا موقتا سرپناهی باشه تا زمانی که قدرت خرید داشته باشید؟!
(البته ایشون با ادامه این استدلال به این نتیجه رسیدند که اصل؛ ازدواج موقت است!)