ساعت نه صبح بود، مامانم گفت بیا برو حموم
گفتم مامان تو که میگفتی موقع تحویل سال هر کاری کنی تا آخر اون سال کارت همونه، خدا بخیر کنه!!! (پیش خودم گفتم «کثرة الطروقه» خوبه اما نه اینقد!)
بعد از تحویل با مادرم روبوسی کردم و بهش گفتم حتما برام دعا کن که محتاجم، گفت خدا زن خوب نصیبت کنه، گفتم اگه زحمتی نیست بگو زنهای خوب!
گفتم: منم دعا میکنم خدا عاقبت بخیرت کنه، گفت آره واقعا دعا کن که با وجود تو خدا عاقبت بخیرم کنه!
داشتم میومدم پای کامپیوتر که این مطلب رو بنویسم، به مامانم دوباره گفتم: مامان دعا کن خدا زیاد کنه ها (منظورم زن بود) گفت: خدا عقلتو زیاد کنه، گفتم: آمین، چون منافاتی ندارن با هم!!!