اختلافات میان عقل و دین که در برخی موارد رخ میدهد باعث شده هر یک از علمای ما به نحوی این اختلاف را حل کنند. بهترین پاسخ در این زمینه هم «مجزا بودن حیطه عقل و حیطه دین» هست که به این مساله داده شده.
امروز اتفاقی بخشی از نوشتههای یکی دیگر از بندگان خدا رو در این زمینه دیدم که بیان ساده دیگری از این استدلال هست منتها با عنوان «فوق عقل». بدلیل مبتلابه بودن این مبحث برای برخی علاقمندان به موضوع وبلاگ، این متن را با اندکی تغییر اینجا درج میکنم.
هر دستوری سه حالت میتواند داشته باشد:
- ضد عقل
- طبق عقل
- فوق عقل
در اسلام هرگز دستوری ضد عقل نیست (البتّه عقل سلیم، نه آنچه زاییده خیالها، پندارها، اطلاعات محدود، عادات و رسوم و حدسیّات است). امّا لازم هم نیست تمام دستورات دین طبق عقل ما باشد، بلکه ممکن است بعضی از فرمانها فوق عقل باشد.
اکنون که این مطلب را مینویسم، در هواپیما نشستهام. این هواپیما گاهی برفراز ابرها و گاهی لابهلای ابرها حرکت میکند. اگر یک قرن قبل میگفتند: انسان میتواند بر ورقهای آهن سوار شده و در آسمانها پرواز کند، برای مردم آن زمان، باور کردنی نبود و آن را ضد عقل میپنداشتند، ولی آیا این دستور ضد عقل است؟
علمای قدیم وقتی به این آیه میرسیدند: «و کایّن من آیة فی السموات و الارض یمرّون علیها و هم عنها معرضون» چه بسیار نشانههای الهی در آسمانها که مردم بر آن مرور میکنند در حالی که از آن غافل و اعراض کننده هستند؛ چون هواپیما و امثال آن نبود، در فهمِ (مرور بر آسمانها) «یمرّون علیها» میماندند و میگفتند: مراد از مرور، نگاه کردن به آیات آسمانی است، همان گونه که وقتی میگوئیم کتاب را مرور کردم یعنی نگاه کردم، ولی امروزه ما به راحتی شاهد مرور بر آیات آسمانی هستیم.
بنابراین ما نباید هر چه را که نمیفهمیم ضد عقل بدانیم، بلکه بسیاری از مسایل که در دید ساده ما ناشدنی است، از نظر عقل، مانعی برای شدنش نیست.
قرآن در ماجرای حضرت موسی و خضر چند صحنه نقل میکند که تمام آنها در دید حضرت موسی غیر منطقی بود ولی خضر برای کار خود دلیل و استدلال داشت. اولیای معصوم خدا، کاری را بدون اذن الهی انجام نمیدهند، گرچه ما برای کار آنها توجیهی نداشته باشیم.