* اشاره: با تشکر از آقا محمد از قم که این مطلب خوب روبه نقل از ج19 بحارالأنوار بمناسبت شهادت صدیقه کبری علیها السلام برای ما ارسال فرمودند. اجرهم عندالله.
هنگامی که رسول خدا صلی الله علیه و آله ابو العاص را که در جنگ بدر اسیر شده بود از اسارت آزاد نمود از او پیمان گرفت که زینب (دختر پیامبر خدا) را رها کند و از او دست بردارد وقتی که ابوالعاص وارد مکه شد جریان را به همسرش زینب گفت او هم آماده حرکت به سوی مدینه شد.
زینب می گوید: هنگامی که حاضر شدم به نزد پدرم پیامبر خدا بروم، هند دختر عتبه نزد من آمد و گفت:
ای دختر محمد آیا گمان می کنی از رفتن تو به نزد پدرت خبر ندارم؟
گفتم: تا کنون چنین تصمیمی ندارم.
گفت: ای دختر اگر نیازی به پول و وسایل دیگری که مسافرت را برای تو آسان کند و تو را به راحتی به پدرت برساند داشته باشی به من بگو تا برایت تهیه کنم و از من خجالت نکش زیرا آن قید هایی که در میان مردان است در میان زنان نیست.
زینب می گوید: در عین حال که می دانستم او راستگو است و به گفته هایش عمل می کند ولی باز می ترسیدم. از این جهت او را از تصمیم خود اگاه نساختم.
آنگاه که آماده حرکت شدم برادر شوهرم کنانه پسر ربیع شتری که دارای محمل بود آورد.
من بر آن سوار شدم و او نیز کمان و جعبه تیرش را برداشت و افسار شتر را به دست گرفت و در روز روشن به سوی مدینه حرکت کرد.
زنان و مردان قریش از جریان آگاه شدند ویکدیگر را سرزنش کردند و از این که دختر رسول خدا به راحتی ازمیان شان خارج شده سخت خشمگین گشتند بدین جهت با سرعت هرچه بیشتر به جستجوی زینب پرداختند عاقبت در محلی به نام ذی طوی به او رسیدند اولین شخصی که پیش آمد و با نیزه زینب را که حامله بود ترساند، هبار پسر اسود بن عبدالمطلب بود زینب دراثر ترس و وحشت در هودج خونریزی کرد و پس از آنکه به مکه باز گردانده شد سقط جنین نمود.
بدین جهت پیامبر خدا (صلی الله علیه وآله) وقتی که مکه را فتح کرد ریختن خون هبار پسر اسود را مباح دانست
ابن ابی الحدید معتزلی می گوید این خبر را به استادم ابن جعفر نقیب خواندم او گفت:
هنگامی که رسول خدا صلی الله علیه وآله ریختن خون هبار پسر اسود را به این جهت که زینب را ترسانده و باعث سقط جنین او گشته است مباح و جایز دانسته کاملا روشن است که اگر حضرت زنده بود حتما ریختن خون کسی که فاطمه سلام الله علیها را ترسانیده و در نتیجه فاطمه سلام الله علیها بچه اش را سقط کرده مباح و جایز می دانست.