نگار: یک روز وقتی داشتم برای دوستم که روز تولدش بود پیامک می فرستادم، به اشتباه شماره وی را وارد کردم و پیامک برای شخص دیگری ارسال شد. دقایقی بعد برایم جواب محبت آمیزی رسید و برای من نوشت از پیامکم خوشش آمده است و می خواهد با من ارتباط بیشتری برقرار کند. من در چند روز اول اهمیتی به موضوع ندادم اما او دست بردار نبود.
بالاخره پوریا به اتفاق خانواده اش به شهر ما آمد و از من خواستگاری کرد اما پدر و مادرم با این ازدواج مخالف بودند. آنها به من می گفتند زندگی با این پسر برایم خوشبختی به همراه نمی آورد، اما من طور دیگری فکر می کردم. من هم عاشق پوریا شده بودم و آنقدر او را دوست داشتم که فکر می کردم تنها مردی است که می توانم با او خوشبخت شوم...
مشروح داستان رو در لینک بالا بخونید.
«فلان پسر، تنها مردی است که میتوانم با او خوشبخت شوم» تعبیری است که زیاد شنیده میشود. خدا کنه یه روز همه دختر ها بفهمند که این جمله غلطه و
زن پیغمبر بودن هم ضامن خوشبختی شما نیست!
این شما هستی و خودت و شاکله و همت خودت
اگه خودت خوب باشی خوشخت میشی ولو زن فرعون باشی
البته اینو گفتم که اصرار بیخود و نپخته بر یک فرد خاص نکنن نه اینکه معیارهای انتخاب همسر رو نادیده بگیرن.