فردا جمعه است...
از صفحه 217 کتاب معروف «غیبت» نعمانی، حدیثی تقدیم میکنم به امید تفکر بیشتر خودم و شما در این 2 مثال زیبای امیرالمومنین علیهالسلام و نورانیت دلمون:
همانند زنبور در میان پرندگان باشید؛
هیچ پرندهای نیست مگر اینکه زنبور را ناچیز میشمارد در حالی که اگر پرندگان میدانستند چه نعمتی در شکمش وجود دارد، با آن چنین نمیکردند.
با زبان و بدن خود با مردم معاشرت کنید و با دل و کارهایتان از آنها دوری کنید.
سوگند به آن کسی که جانم به دست اوست آنچه را دوست دارید (ظهور امام زمان) نمیبینید تا برخی از شما به صورت برخی دیگر، آب دهان بیندازید و بعضی از شما بعضی دیگر را دروغگو بنامید و از شما شیعیان جز به مقدار اندکی از سرمه که در چشم باقی میماند و نمکی که در غذا میریزد، باقی نمیماند.
مثالی برای شما بزنم؛ همانند مردی که مقداری گندم دارد. آن را تمیز و پاکیزه میکند و در اتاقی قرار میدهد و مدتی آن را رها میکند. پس از مدت زمانی برمیگردد و میبیند مقداری از آن را آفت زده است. پس آن را بیرون میآورد و تمیز و پاکیزه میکند و به جای خود بازمیگرداند و همینطور این کار را تکرار میکند تا اینکه فقط بخش کمی از آن - بسان ته مانده پشته گندم - باقی میماند و دیگر هیچ آفتی به آن بخش کم نمیرسد. شما نیز اینچنین خوب و بدتان از یکدیگر جدا میشود تا باقی نمیماند از شما مگر گروهی که فتنه (گمراهیها و انحرافهای در دین) ضرری به آنها نمیرساند.
عن أمیر المؤمنین (علیه السلام) أنه قال: کونوا کالنحل فی الطیر، لیس شئ من الطیر إلا وهو یستضعفها، ولو علمت الطیر ما فی أجوافها من البرکة لم تفعل بها ذلک، خالطوا الناس بألسنتکم وأبدانکم، وزایلوهم بقلوبکم وأعمالکم فوالذی نفسی بیده ما ترون ما تحبون حتی یتفل بعضکم فی وجوه بعض، وحتی یسمی بعضکم بعضا کذابین، وحتی لا یبقی منکم - أو قال: من شیعتی - إلا کالکحل فی العین، والملح فی الطعام، وسأضرب لکم مثلا وهو مثل رجل کان له طعام فنقاه وطیبه، ثم أدخله بیتا وترکه فیه ما شاء الله، ثم عاد إلیه، فإذا هو قد أصابه السوس فأخرجه ونقاه وطیبه، ثم أعاده إلی البیت فترکه ما شاء الله، ثم عاد إلیه فإذا هو قد أصابته طائفة من السوس فأخرجه ونقاه وطیبه وأعاده ولم یزل کذلک حتی بقیت منه رزمة کرزمة الأندر لا یضره السوس شیئا، وکذلک أنتم تمیزون حتی لا یبقی منکم إلا عصابة لا تضرها الفتنة شیئا