واقعا من چی بگم به اینگونه افراد؟!

جمعه قبل رفته بودیم سالگرد پدر مادربزرگمان! اتفاقی به سنگ قبر فوق برخوردم و متاسف شدم! این همه مهندس مجرد و همپای خودت، اونوقت افتخار هم میکنی که روی سنگ قبرت بنویسن: دوشیزه؟!

یاد یک حدیثی از پیامبر افتادم که ذکرش بی مناسبت نیست:

رُذال مَوتاکم العُزّاب (کافی ج5ص329)
ان اراذل موتاکم العزاب (فقیه ج3ص384)
خلاصه میگه که پست ترین مرده ها مجردانند.

یادش بخیر قبلا ها با خانمی فقط از طریق نت مصاحبت داشتم و ایشون سوالات خودشو با من مطرح میکرد.
بعد یه مدت گفت این رابطه که نه دیدن توش هست و نه بیشتر! به چه دردی میخوره؟
یادمه اونوقت به همین حدیث اشاره کردم و گفتم:

میخوام که اگه مردم، حداقل مجرد نمیرم!
و از طرفی هم یکبار حداقل این سنت رو انجام داده باشم  برای مخالفت با عمر.

_______________
پاورقی: اسم فرد مذکور با فوتوشاپ پاک شده لذا زیاد به چشمتون فشار نیارید! از سویی مطلب فوق (مذموم بودن تجرد) یک مطلب کلی است اما سنگ قبر فوق! لزوما به این معنی نیست؛

1. مثلا ممکن است طرف مربوطه متعه کرده باشد و طبق امر معصوم (به پوشیده نگه داشتن این موضوع) صدایش را هم درنیاورده باشد
2. دوشیزه بودن هم که منافاتی با متعه کردن ندارد. می‌تواند متعه کرده باشد و دوشیزه هم مانده باشد

در منزل همراه متعه مان نشسته بودیم و مشغول صرف صبحانه بودیم.

تلویزیون هم روشن بود. یک آقای دکتر با شخصیت، مشغول صحبت بود. وقتی چشمش بهش افتاد؛ چشاش گرد شد.
کلی فکر کرد تا اسم اون که داشت صحبت میکرد یادش اومد.
بعد شروع کرد به نقل خاطراتش از دورانی که این دکتره اومده بود خواستگاریش...
مثلا می‌گفت خیلی سریش بود و مصرّ. برام جالب بود. به قیافه اش نمیخورد.

بهش گفتم: همینه دیگه؛ ناشکری کردی، یکی مثل من گیرت افتاد!
دکترش شد مهندس، دائمش شد موقت، حالا بچش نوش جونت!

______________
پاورقی: البته جمله اخیر طنازی بود وگرنه به سبک سهراب باید گفت: ازدواج موقت، چه کم از دائم دارد؟ چشمها را باید شست، جور دیگر باید دید! 

میگفت: خیلی خوبه که آدم اگه میتونه نیاز همنوعان خودشو برطرف کنه، دریغ نکنه. تعاونوا علی البر...

گفتم: آره واقعا، خصوصا بعضی جوانان پرانرژی!!! در زمینه های حلال!

___________________
پاورقی: البته این جمله رو کلی گفت و من تا داغ بود، نون رو چسبوندم!